ماهتیره

ماه_تیره🌑
Part: 22
مرتیکه ی....
باحرفش پشمام ریخت یهو
اونم انگار از اذیت کردن خوشش اومده بود

+خیلی بی حیایی
خنده کوچیکی زد و اومد یه چیز دیگه بگه که صدای پیرزن مهربونی از اون طرف بلند شد

~اقا... اقاا....
+بتیییی

با لبخند گرمش نزدیکمون شد
+بتی میخواستم بیام دنبالت..

~میخوایید کیک درست کنید؟ باهم؟
_اره
~چند ساعت پیش که مثل سگ و گربه بهم میپریدد چشده الان میخواید کیک درست کنید؟

چقدر راحت با جونگکوک صحبت میکرد


_بده میخوام با زنم کیک درست کنم؟...



༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

ماه_تیره🌑Part: 21با دست پاچگی رفت و میز را تمیز کرد و دوباره...

ماه_تیره🌑Part: 20سریع بلند شدم و لباسم رو که یکم خاکی شده بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط