ماهتیره

ماه_تیره🌑

Part: 20

سریع بلند شدم و لباسم رو که یکم خاکی شده بود تمیز کردم

اونم عین ادم خفنا بلند شد
_بتی، الکس

سعی کردم تا بحث رو عوض کنم و سوال چرتو پرت بپرسم تا یادش بره

+الکس کیه؟
_به تو ربطی نداره
قیافم رو در هم کشیدم اون تا دید بهم زل زد
+بهم زل بزنی دوباره تف میکنماا

تا شنید سرشو انداخت پایین و دیگه نگام نکرد تو همون حالت پرسید:

_چته!؟
+هیچی
_اها پس بگو از اینکه گفتم بهت ارتباطی نداره ناراحت شدی

+منم دیگه باید تا یه مدت اینجا زندگی کنم باید بدونم کی به کیه

_شوهر بتیه
+عه چه باحال بچه هم دارن؟
_نه
+اونا خارجی هستن؟ اخه از...
_اره ازبچگی با بتی و الکس بزرگ شدم مثل مامان بابام دوسشون دارم
ولی قبول کن فضولی

+من!؟ فضول! نه بابا حالا چرا نمیرن کشوری خودشون؟
_دیدی گفتم

نیشخندی زد و اومد بگه که الکس اومد

مرد پیری بود که صورتش پر از چروکی قد کوتاه چشمان کوچیک
~جانم اقا
_وسایل کیک رو اماده کنید میخوام کیک درست کنم

مرد تا شنید از تعجب میخواست شاخ دربیاره با لکنت چشمی گفت و رفت




༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

ماه_تیره🌑Part: 21با دست پاچگی رفت و میز را تمیز کرد و دوباره...

ماه_تیره🌑Part: 22مرتیکه ی....باحرفش پشمام ریخت یهواونم انگار...

ماه_تیره🌑Part: 18+اون اولین کیکیی بود که پخته بودم از اون مه...

ماه_تیره🌑Part: 17قلبم تند تند میزد جوری که بقیه هم متوجه صدا...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۹۳ دستش رو روی نیم رخم گذاشت ...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_233بهتر بود ازش میپرسیدم...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۱۰ فصل ۳ ):کفشام؟ لبخند عميقي زد که هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط