امروز زنگ انشاء بود و قرار بود هر نفر یه انشاء بنویسه و ت
امروز زنگ انشاء بود و قرار بود هر نفر یه انشاء بنویسه و تحویل بده ^-^
.
.
.
.
.
.
.
.
.
انشای من : آن شرلی دختری با موهای نارنجی صورتی با کک مک و چشمانی به رنگ آبی فیروزه ای 👧👀
دختری خیال پرداز دختری که هر صبح با طلوع آفتاب لبخندی به روی لب متیو و ماریلا میآورد ^-^.
با دیانا با لب آواز خوان از باغ دختران شکوفه های صورتی میگذرد 🚶♀️👭.
وقتی به کلاس خانم استیسی میرسند با لبخند به خانم استیسی دست تکان میدهد؛)).
سبد غذایی را میگذراد وپالتوی خود را در میاورد و به گیره وصل میکند، و برای شروع و آغاز یک صبح دیگر در کلاس خانم استیسی خودرا آماده می کند .
بعد از تمام شدن از کلاس خانم استیسی خارج میشود و با دینا از باغ شکوفه های صورتی رد میشوند.
به متیو که در حالا کار در مزرعه است دست تکان میدهد، و وارد خانه میشود و به ماریلا که در آشپزخانه است سلام میکند. " آری این بود شروع یک صبح تا پایان آن با آنه در گرین گی بلز؛))
.
.
.
.
.
.
.
خیلیا مسخرم کردن برای همین خیلیاشو نگفتم ولی فقط مال من بود که در مورد آنه شرلی بود ؛))
آفا ۵ دقیقه در موردش گفت و خوشش اومده بود :).
بیست گرفتم اما تا در مدرسه مسخرم میکردن بابام چون تو خونه صدام میکنه آنه شرلی •-•
دم مدرسه تعجب کرده بود گفت چرا میگن ماجرا رو بهش گفتم خندید گفت بهشون محل نده ♡♡
ادامه بده راحتو ^-^
.
.
.
.
.
.
.
.
.
انشای من : آن شرلی دختری با موهای نارنجی صورتی با کک مک و چشمانی به رنگ آبی فیروزه ای 👧👀
دختری خیال پرداز دختری که هر صبح با طلوع آفتاب لبخندی به روی لب متیو و ماریلا میآورد ^-^.
با دیانا با لب آواز خوان از باغ دختران شکوفه های صورتی میگذرد 🚶♀️👭.
وقتی به کلاس خانم استیسی میرسند با لبخند به خانم استیسی دست تکان میدهد؛)).
سبد غذایی را میگذراد وپالتوی خود را در میاورد و به گیره وصل میکند، و برای شروع و آغاز یک صبح دیگر در کلاس خانم استیسی خودرا آماده می کند .
بعد از تمام شدن از کلاس خانم استیسی خارج میشود و با دینا از باغ شکوفه های صورتی رد میشوند.
به متیو که در حالا کار در مزرعه است دست تکان میدهد، و وارد خانه میشود و به ماریلا که در آشپزخانه است سلام میکند. " آری این بود شروع یک صبح تا پایان آن با آنه در گرین گی بلز؛))
.
.
.
.
.
.
.
خیلیا مسخرم کردن برای همین خیلیاشو نگفتم ولی فقط مال من بود که در مورد آنه شرلی بود ؛))
آفا ۵ دقیقه در موردش گفت و خوشش اومده بود :).
بیست گرفتم اما تا در مدرسه مسخرم میکردن بابام چون تو خونه صدام میکنه آنه شرلی •-•
دم مدرسه تعجب کرده بود گفت چرا میگن ماجرا رو بهش گفتم خندید گفت بهشون محل نده ♡♡
ادامه بده راحتو ^-^
۶.۰k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.