بگیر آنقدر محکم در بغل دلبسته ی خود را

بگیر آنقدر محکم در بغل دلبسته ی خود را
که در بر دارد انگاری هلویی هسته ی خود را

صلات ظهر هم باشد، شبم آغاز خواهد شد
به محض اینکه می بندی دو چشم خسته ی خودرا

شدم چون آینه محو وجود بی مثال تو
بیا در من ببین شخصیت بر جسته ی خود را

تمام عمر مثل سایه دنبال خودم بودم
چطور از من جدا کردی من وابسته ی خود را؟

گره روی گره افتاده ،واکن اخم هایت را
نکش در هم دو ابروی به هم پیوسته ی خود را

به دنیا ظلم کن اما نه با من که خودی هستم
که چاقو می برد هر چیزی الا دسته ی خود را
دیدگاه ها (۳)

هیچ انتظارے از کسے ندارم!و این ..نشان دهندھ قدرت من نیست!مسئ...

هـــــروقـــــــــت به کســـــےگفتے بـــــــــــــــــــــــ...

فردا اگر بدون تو باید به سر شودفرقی نمی کند شب من کی سحر شود...

ما خانه بدوشیم و جهان خانه ما نیست" در حلقه ما نیست هرآنکس ک...

‍ ‍‌بگیر آنقدر محکم در بغل دلبسته ی خود راکه در بر دارد انگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط