گفتـی
#گفتـی
اندر خواب بینـی بعد از این روی مرا
#ماه مـن !
در چشم عاشق آب هست وُ خواب نیست . . .
🌟 🌟 🌟
دمی انصاف کن جانا، تو غوغا کرده ای یا من؟
تو خود را بهر این هجران، مهیا کرده ای یا من؟
بگو آیا تو با حسرت، ز چشمی مملو از نفرت
نگاهی با محبت را، تمنا کرده ای یا من؟
تو ای پُر مدّعا یارم، مگر دریای احساسی
که خود با صخرهء سنگی، مدارا کرده ای یا من؟
تو بازی کرده ای گاهی، و من بازیچه ات بودم
ولیکن نقش عاشق را، تو ایفا کرده ای یا من؟
خودت هم خوب می دانی، چه زهری در زبان داری
تویی این زهر را بر خود، گوارا کرده ای یا من؟
شدم تا غرق آغوشت، مرا از خود جدا کردی
بگو احساس قلبت را، تو حاشا کرده ای یا من؟
تو عشقت را به بی رحمی، زدی با دست خود آتش
سپس از دور و با لذّت، تماشا کرده ای یا من؟
تنم در شعلهء یادت، چه بی اندازه می سوزد
تو بر این شعله جانت را، شکیبا کرده ای یا من؟
چه بر روزم تو آوردی، بیا با چشم خود بنگر
ببین آیا تو یارت را، زِ سر، وا کرده ای یا من؟
عزیزم خود قضاوت کن، مگر من با تو بد کردم؟
بگو این ظلم بی حد را، تو امضا کرده ای یا من؟
اندر خواب بینـی بعد از این روی مرا
#ماه مـن !
در چشم عاشق آب هست وُ خواب نیست . . .
🌟 🌟 🌟
دمی انصاف کن جانا، تو غوغا کرده ای یا من؟
تو خود را بهر این هجران، مهیا کرده ای یا من؟
بگو آیا تو با حسرت، ز چشمی مملو از نفرت
نگاهی با محبت را، تمنا کرده ای یا من؟
تو ای پُر مدّعا یارم، مگر دریای احساسی
که خود با صخرهء سنگی، مدارا کرده ای یا من؟
تو بازی کرده ای گاهی، و من بازیچه ات بودم
ولیکن نقش عاشق را، تو ایفا کرده ای یا من؟
خودت هم خوب می دانی، چه زهری در زبان داری
تویی این زهر را بر خود، گوارا کرده ای یا من؟
شدم تا غرق آغوشت، مرا از خود جدا کردی
بگو احساس قلبت را، تو حاشا کرده ای یا من؟
تو عشقت را به بی رحمی، زدی با دست خود آتش
سپس از دور و با لذّت، تماشا کرده ای یا من؟
تنم در شعلهء یادت، چه بی اندازه می سوزد
تو بر این شعله جانت را، شکیبا کرده ای یا من؟
چه بر روزم تو آوردی، بیا با چشم خود بنگر
ببین آیا تو یارت را، زِ سر، وا کرده ای یا من؟
عزیزم خود قضاوت کن، مگر من با تو بد کردم؟
بگو این ظلم بی حد را، تو امضا کرده ای یا من؟
۲.۰k
۳۰ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.