یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه

یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه...
نه میشه نوشتشون و نه میشه خوندشون...
همینا میشن بغض و ته نشین میشن توی گلوی آدم و بالاخره یه شب راه نفسشو می‌بندن و صبح که شد همه توی گوش هم پچ پچ می‌کنن:" فلانی که چیزیش نبود...چی شد مُرد راستی؟!

"


#جذاب #خاص #قشنگ #بینظیر #هنری #شیک
دیدگاه ها (۱)

‏می‌گفت‌بچه‌که‌بودم‌مادرم‌زیر‌درختِ توت‌چادر‌پهن‌می‌کرد‌که‌ت...

اینجا بودن اغواکننده است ومن همیشه تلاش کرده‌ام تا ازچنین چی...

بعضی وقت‌ها احساس میکنم که هیچ چیز معنی ندارد. در سیاره‌ای ک...

بچه که بودیم، خدا هم بود، یعنی رسماً از رگ گردن نزدیک تر بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط