و به پایان راه هر دو به هم می رسند
و به پایان راه، هر دو به هم می رسند !
سینه کشان همچو موج،
راهی دریا شدم
«هستم اگر می روم» گفتم و رفتم چو باد
تن همه شوق و امید، جان همه آوا شدم
بس به فراز و نشیب، رفتم و باز آمدم
زآن همه رفتن چه سود؟ خشت به دریا زدم
شوق در آمد زپای، پای در آمد به سنگ
و آن نفس گرم و ناز،
در خم و پیچ درنگ
اکنون،
دیگر، دریغ،
تن به قضا داده است!
سینه کشان همچو موج،
راهی دریا شدم
«هستم اگر می روم» گفتم و رفتم چو باد
تن همه شوق و امید، جان همه آوا شدم
بس به فراز و نشیب، رفتم و باز آمدم
زآن همه رفتن چه سود؟ خشت به دریا زدم
شوق در آمد زپای، پای در آمد به سنگ
و آن نفس گرم و ناز،
در خم و پیچ درنگ
اکنون،
دیگر، دریغ،
تن به قضا داده است!
- ۵۳۰
- ۰۹ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط