بر حذر باش که این راه پر از بیم و امید

بر حذر باش که این راهِ پر از بیم و امید
دلِ پُر خواهد و پای سبک و دست تهی
بر حذر باش که فرقی نکند در صفِ محشر
قدِ رنجور علف با تنه ی سروِ سهی

تبِ اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیر دستان لَحَد غرق خجالت بشوی
تازه فکر قدغن های خدایت باشی ...

"علیرضا آذر"
دیدگاه ها (۲)

آینه فحش بدی بود مرا می فهمیدکه چقدر از خودم و سوختنم خسته ش...

پیش چشم همه از خویش یلی ساخته امپیش چشمان تو اما سپر انداخته...

‌‌این تڪه سنگِ آسمان جُل رابردار و ها کن جان نو گیرد،در من د...

این روزهایم در هیچ شعریخلاصه نمی شوند.شب ها اتاقم را نور کم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط