عشق تنهایی🐯🌓✨p ۲۰ (اخر)

[پنج سال بعد_ عمارت کیم]
ویو مانگ🌝🌚
لدام من مانگم مامانم کیم مایا هست و بابامم کیم تهیونگ خیلی دوتشون دالم تیت تا عمو دالم با ۳ تا خواهر و برادر (بچه های اعضا رو میگه) هانا که بچه ی عمو چیمی هست رو خیلی دوس دالم با اگو و اگی حال نمیکنم اخه همش هانا رو ازیت میکنن منم نمیزارم چون من از همشون بزرگ ترم و از هانا ۲ سال از اونا ۱سال بخواطر همین از هانا دفاع میکنم
[۲۶ سال بعد _شرکت چاعولوم]
ویو هانا🐥🐼
باورم نمیشه اون مانگ بودمن قراره منشی اون بشم اووو چه شانسی و......


































پــــــــــــایــــــــــــان☆♡
بقیه داستانم مثل مایا و تهیونگ میشه دیگه کم بود ولی خوب بریم برای فیک بعدی که قراره شما بخونید من به فناااا برم 🙂