سلام امیدوارم که حال دلتون خوب باشه
سلام امیدوارم که حال دلتون خوب باشه
(تک پارتی تهیونگ)
(موضوع:وقتی که ا/ت و تهیونگ فکر میکنن عشق یه طرفه دارن)
(دوتاشونم آیدلن)
وقتی که ا/ت کنسرت داشت تهیونگ هم توی کنسرت بود ولی ا/ت تهیونگ و ندیده بود وقتی نوبت به این رسید که ا/ت به فن ها امضا و عکس بده ا/ت تهیونگ و دید و از خجالت اب شد و تهیونگ اومد پیشش و میخواست که از ا/ت امضا بگیره و دوتاشونم به چشمای هم زل زدن و دوتاشونم خیلی استرس داشتن و یهو ا/ت سرشو از خجالت اورد پایین و به تهیونگ امضا داد وقتی که امضا ها و عکس ها تموم شد ا/ت واقعا خسته شده بود و رفت لباس هاشو عوض کرد و به طرف ماشین رفت وقتی که ا/ت میخواست به ماشین سوار شه یهو تهیونگ و دید و زودی به ماشین سوار شد و به طرف خونه رفت و کسی رو پشتش ندید و قتی جلوی خونه رسید و از ماشین پیاده شد تهیونگ دست ا/ت و گرفت و به طرف دیوار کشید و محکم بوسید تهیونگ فکر کرد که ا/ت به بوسیدن همراهیش نمیکنه اما ا/ت دستشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد و به بوسیدن همراهیش کرد و تهیونگ ا/ت و بغل کرد و به طرف در رفت وقتی در خونه رو باز کردن تهیونگ زودی ا/ت و اتاق برد و اروم روی تخت گذاشت و تهیونگ با یه حرکت لباس ا/ت و پاره کرد و گوشه ی اتاق پرت کرد و بدن ا/ت و لمس کرد و گفت خیلی وقت بود منتظر همچین لحظه ای بودم و ا/ت هم دکمه های لباس تهیونگ و باز کرد و تهیونگ گفت انگاری جوجه کوچولوم دلش یه چیزی میخواد و زودی لباسشو در اورد و گوشه ای انداخت و دیکش رو وارد ا/ت کرد ا/ت از درد جیغ کشید و تهیونگ لباش و به لبای ا/ت چسبوند و صدای ا/ت توی خودش خفه شد و تهیونگ روی گردن ا/ت کیس مارک های وحشتناکی انداخت و دیگه ا/ت نمیتونست تحمل کنه و ا/ت گفت تهیونگااااا،تهیونگ حرکاتش رو تند تر کرد و گفت چی گفتی ا/ت گفت ببخشید ددی و تهیونگ باز حرکاتش و تند تر کرد و گفت اگه یه کلمه ی دیگه بگی زیرم به فاک میری و محکم لباش و بوسید و بعداز چند ساعت تهیونگ دیکش رو از ا/ت بیرون کشید و خسته روی تخت دراز کشید و ا/ت گفت خیلی بی رحمی تهیونگ گفت تو روی مهربونم و تا الان دیدی چند دقیقه پیش روی خشنم و دیدی و گفت میای بریم یه حموم دلچسب و باهم رفتن حموم و در اومدن و یکم خودتونو خشک کردید و وقتی که ا/ت داشت موهاش و خشک میکرد یهو تهیونگ اومد بغلش کرد و دوتایی افتادن روی تخت و تهیونگ ا/ت و محکم بغلش کرد و دوتایی خوابیدن
و تموم شد امیدوارم که خوشتون بیاد و این اولین سناریوم بود میدونم بد بود
(تک پارتی تهیونگ)
(موضوع:وقتی که ا/ت و تهیونگ فکر میکنن عشق یه طرفه دارن)
(دوتاشونم آیدلن)
وقتی که ا/ت کنسرت داشت تهیونگ هم توی کنسرت بود ولی ا/ت تهیونگ و ندیده بود وقتی نوبت به این رسید که ا/ت به فن ها امضا و عکس بده ا/ت تهیونگ و دید و از خجالت اب شد و تهیونگ اومد پیشش و میخواست که از ا/ت امضا بگیره و دوتاشونم به چشمای هم زل زدن و دوتاشونم خیلی استرس داشتن و یهو ا/ت سرشو از خجالت اورد پایین و به تهیونگ امضا داد وقتی که امضا ها و عکس ها تموم شد ا/ت واقعا خسته شده بود و رفت لباس هاشو عوض کرد و به طرف ماشین رفت وقتی که ا/ت میخواست به ماشین سوار شه یهو تهیونگ و دید و زودی به ماشین سوار شد و به طرف خونه رفت و کسی رو پشتش ندید و قتی جلوی خونه رسید و از ماشین پیاده شد تهیونگ دست ا/ت و گرفت و به طرف دیوار کشید و محکم بوسید تهیونگ فکر کرد که ا/ت به بوسیدن همراهیش نمیکنه اما ا/ت دستشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد و به بوسیدن همراهیش کرد و تهیونگ ا/ت و بغل کرد و به طرف در رفت وقتی در خونه رو باز کردن تهیونگ زودی ا/ت و اتاق برد و اروم روی تخت گذاشت و تهیونگ با یه حرکت لباس ا/ت و پاره کرد و گوشه ی اتاق پرت کرد و بدن ا/ت و لمس کرد و گفت خیلی وقت بود منتظر همچین لحظه ای بودم و ا/ت هم دکمه های لباس تهیونگ و باز کرد و تهیونگ گفت انگاری جوجه کوچولوم دلش یه چیزی میخواد و زودی لباسشو در اورد و گوشه ای انداخت و دیکش رو وارد ا/ت کرد ا/ت از درد جیغ کشید و تهیونگ لباش و به لبای ا/ت چسبوند و صدای ا/ت توی خودش خفه شد و تهیونگ روی گردن ا/ت کیس مارک های وحشتناکی انداخت و دیگه ا/ت نمیتونست تحمل کنه و ا/ت گفت تهیونگااااا،تهیونگ حرکاتش رو تند تر کرد و گفت چی گفتی ا/ت گفت ببخشید ددی و تهیونگ باز حرکاتش و تند تر کرد و گفت اگه یه کلمه ی دیگه بگی زیرم به فاک میری و محکم لباش و بوسید و بعداز چند ساعت تهیونگ دیکش رو از ا/ت بیرون کشید و خسته روی تخت دراز کشید و ا/ت گفت خیلی بی رحمی تهیونگ گفت تو روی مهربونم و تا الان دیدی چند دقیقه پیش روی خشنم و دیدی و گفت میای بریم یه حموم دلچسب و باهم رفتن حموم و در اومدن و یکم خودتونو خشک کردید و وقتی که ا/ت داشت موهاش و خشک میکرد یهو تهیونگ اومد بغلش کرد و دوتایی افتادن روی تخت و تهیونگ ا/ت و محکم بغلش کرد و دوتایی خوابیدن
و تموم شد امیدوارم که خوشتون بیاد و این اولین سناریوم بود میدونم بد بود
۲۶.۰k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.