وقتی عضو هشتمی و هیچوقت باهم کنار نمیاید
وقتی عضو هشتمی و هیچوقت باهم کنار نمیاید
پارت چهارم
ویو ته
وقتی اونجوری گفت یه حالتی شدم یعنی واقعا بهش علاقه دارم
+ته ته نشنیدی چی گفتم؟!
_ها ؟چی؟
+تو به من علاقه داری؟
که ته روی مبل به سمت هانا برگشت (تا الان هردوشون به روبرو زل زده بودن) و گفت
_میدونی من...امم خب چجوری بگم من ... نه تنها بهت حس ندارم بلکه ازت متنفرم
+چ،چی؟! متنفری ؟
_بله متنفرم
+اما...
_حالا هم برو لباست رو عوض کن که پسرا با این لباس باز نبیننت هرچند تا الان همه دیگه بدنت رو دیدن
هانا بلند شد و گفت
+اگر ازم متنفری پس چرا آنقدر به لباسم گیر میدی
ته هم بلند شد و روبروی هانا وایستاد که همون موقع پسرا اومدن ولی نه ته متوجه شد نه هانا
کوک:فکر کنم بهم اعتراف کردن (اروم)
جیمین:الان هست که همو ببوسن(اینم اروم)
جین :خفه شید بزارید ببینیم چی شده (اینم بازم اروم )
_درسته ازت متنفرم ولی چیزی هست به اسم غیرت که منی که باهات ۱۳ ساله هستم رو تو دارم غیرت میفهمی ؟!
+وقتی دوسم نداری غیرتت هم نمیخام اصلا میدونی چیه منم ازت متنفرم فقط به خاطر حرف پسرا ازت این سوال رو کردم ...
هانا برگشت که با پسرا مواجه شد
+عع کی اومدید ؟!
نامی:همین الان
_اها ... جین هیونگ من گشنمه غذا درست میکنی؟!
جین:باشه پسر کوشولو
_هعی
شوگا:😂
ویو هانا
وقتی گفت ازم متنفره یه جوری شدم رفتم بالا تو اتاق و لباسم رو با یه لباس خونگی عوض کردم و رفتم پایین که بو رامیون کل خونه رو گرفته بود
+به جین هیونگ چه کرده
جین:به جا نمک ریختن بیا کمک
آستین های لباسم رو بالا دادم
+چشم حتما
گوشت ها رو از توی آبکش برداشتم و شروع کردم به سرخ کردن یکمم برا طمع دار کردنش ادویه اضافه کردم بعد از اینکه سرخ شد
+بیا هیونگ تمام شد
جین:بیا ببریم سر میز
با جین هیونگ وسیله ها رو بردیم سر میز
+پسرااا بیاید شاممم
کوک:آخ جون غذاا
جین:گشنگان سومالی حمله کنید
+😂...راستی کوکی بیا بعد شام گیم بزنیم
جیمین :منم هستم
کوک:قبول
+ته ته تو نمیای
_چی ،چرا میام
همینجوری داشتیم غذا میخوردیم که یه تیکه گوشت مونده بود هم من هم کوک با هم اون گوشت رو برداشتیم
کوک:ماله منه
+نه مال منه
کوک:من سریعتر گرفتم +نخیر من سریعتر گرفتم
که تهیونگ اون تیکه گوشت رو برداشت و به کوک داد و یه تیکه از گوشت خودش به هانا داد
و گفت ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG
پارت چهارم
ویو ته
وقتی اونجوری گفت یه حالتی شدم یعنی واقعا بهش علاقه دارم
+ته ته نشنیدی چی گفتم؟!
_ها ؟چی؟
+تو به من علاقه داری؟
که ته روی مبل به سمت هانا برگشت (تا الان هردوشون به روبرو زل زده بودن) و گفت
_میدونی من...امم خب چجوری بگم من ... نه تنها بهت حس ندارم بلکه ازت متنفرم
+چ،چی؟! متنفری ؟
_بله متنفرم
+اما...
_حالا هم برو لباست رو عوض کن که پسرا با این لباس باز نبیننت هرچند تا الان همه دیگه بدنت رو دیدن
هانا بلند شد و گفت
+اگر ازم متنفری پس چرا آنقدر به لباسم گیر میدی
ته هم بلند شد و روبروی هانا وایستاد که همون موقع پسرا اومدن ولی نه ته متوجه شد نه هانا
کوک:فکر کنم بهم اعتراف کردن (اروم)
جیمین:الان هست که همو ببوسن(اینم اروم)
جین :خفه شید بزارید ببینیم چی شده (اینم بازم اروم )
_درسته ازت متنفرم ولی چیزی هست به اسم غیرت که منی که باهات ۱۳ ساله هستم رو تو دارم غیرت میفهمی ؟!
+وقتی دوسم نداری غیرتت هم نمیخام اصلا میدونی چیه منم ازت متنفرم فقط به خاطر حرف پسرا ازت این سوال رو کردم ...
هانا برگشت که با پسرا مواجه شد
+عع کی اومدید ؟!
نامی:همین الان
_اها ... جین هیونگ من گشنمه غذا درست میکنی؟!
جین:باشه پسر کوشولو
_هعی
شوگا:😂
ویو هانا
وقتی گفت ازم متنفره یه جوری شدم رفتم بالا تو اتاق و لباسم رو با یه لباس خونگی عوض کردم و رفتم پایین که بو رامیون کل خونه رو گرفته بود
+به جین هیونگ چه کرده
جین:به جا نمک ریختن بیا کمک
آستین های لباسم رو بالا دادم
+چشم حتما
گوشت ها رو از توی آبکش برداشتم و شروع کردم به سرخ کردن یکمم برا طمع دار کردنش ادویه اضافه کردم بعد از اینکه سرخ شد
+بیا هیونگ تمام شد
جین:بیا ببریم سر میز
با جین هیونگ وسیله ها رو بردیم سر میز
+پسرااا بیاید شاممم
کوک:آخ جون غذاا
جین:گشنگان سومالی حمله کنید
+😂...راستی کوکی بیا بعد شام گیم بزنیم
جیمین :منم هستم
کوک:قبول
+ته ته تو نمیای
_چی ،چرا میام
همینجوری داشتیم غذا میخوردیم که یه تیکه گوشت مونده بود هم من هم کوک با هم اون گوشت رو برداشتیم
کوک:ماله منه
+نه مال منه
کوک:من سریعتر گرفتم +نخیر من سریعتر گرفتم
که تهیونگ اون تیکه گوشت رو برداشت و به کوک داد و یه تیکه از گوشت خودش به هانا داد
و گفت ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG
۱۹.۱k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.