داستان کوتاه طنز

#داستان کوتاه طنز
دکترهوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم.
خبر خوب این است که می توانی از آسایشگاه بیرون بروی، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانی خود را برای واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادی و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد این که بیماری که تو از غرق شدن نجاتش دادی بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتی که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهای دکتر گوش می کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه... حالا من کی می تونم برم خونه‌مون؟
دیدگاه ها (۳)

#کلاغ_وروباه_نوستالژی

الهی راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.♦ الهی چگونه ...

الهی و ربی من لی غیرک

خدایا لطفت دریای عام است 🌷 🌷 🌷

hyunjin

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط