ماهوپلنگ

#ماه_و_پلنگ


خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
.
پلنگ من - دل مغرورم - پرید و پنجه به خالی زد
که عشق - ماه بلند من - ورای دست رسیدن بود
.
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه ی دیدارت
شروع وسوسه‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود
.
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود
.
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
.
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل‌ پیشه بهانه‌اش نشنیدن بود
.
چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود
.
#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۳۴)

#جشن_تیرگان10 تیرماه برابر با جشن «تیرگان» است. دهم تیرماه، ...

#اسفندیار#شاهنامهاسفندیار، پسر گشتاسپ و کتایون، و نوهٔ لهراس...

روی ماه دختران #یزد را یوسف چو دیدهول شد جای ترنج انگشت دستش...

‏‎‏‎#مکانهای_دیدنی#رسومات_یزدمراسم عبادت زرتشتیان در دل کوه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط