*pov*ا/ت
*pov*ا/ت
*p9*
بعد ۳۰ مین رسیدیم ب مرکز خرید پیاده شدیمو رفیم داخل داشتیم همینجوری میچرخیدیم تو مرکز خرید ک دیدم کیونگ با ی قیافه کیوت اومد سمتم مطمعنم بودم ی چیزی میخاد ک خدش دهن وا کرد
کیونگ:ابجی جونم
ا/ت:چیه باز چی میخای
قیافشو مث قبل کردو گف:همیشه میفمی ی چیزی میخام خب من ی لباس اونجا دیدم خیلی خوشگل بود میشه بخریش واسم
ا/ت: هعی بریم بینم چیه
رفیم دیدم ی پیرهن کوتاهه یکی از ابروهامو انداختم بالا برگشتم سمتش
ا/ت: این چیه چرا انقد کوتاهه
کیونگ:ام من فردا شب میخام برم تولد دوستم گفتم ی لباس بخرم
ا/ت:تولد؟ اوک میخرم
کیونگ:میسییی
لباسو برداشتم ک دیدم لیا نیس ی دفه دیدم با کلی کیسه لباس داره میاد سمتمون خب لیا هرموقه میره خرید کل فروشگاهو میخرع
رفتیم سمت صندوق ک دیدم پلیس اومده نمیدونم واس چی ولی سریع ماسکمو زدم تا نشناسنم ب سونجیم گفتم ماسکشو بزنه رفتیم جلوتر دیدیم ی نفر داشته دزدی میکرده مچشو گرفتن هوووف ترسیدم رفتیم لباسارو حساب کردیم رفیم داخل ماشین
*pov*کیونگ
هوووووووف مجبور شدم ب خاهرم دوروغ بگم ولی اگ میگفم میخام برم بار همینکه لباسو نمیخرید همینکه نمیزاشت برم
حالا بیخیال رفیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم ب سمت خونه بعد ۳۰ مین رسیدیم پیاده شدیم من رفم داخل ا/ت رف لیا و سونجیو برسونه خونه خودشون الانم ک داداشم خونه نیس رفته کافه( داداششون کافه داره) منم رفم بالا تو اتاقم لباسمو عوض کردم لباسی ک خریده بودمو گزاشتم تو کمد رفم تو گوشی....
شرط:
لایک:۱۵
کام:۹
*p9*
بعد ۳۰ مین رسیدیم ب مرکز خرید پیاده شدیمو رفیم داخل داشتیم همینجوری میچرخیدیم تو مرکز خرید ک دیدم کیونگ با ی قیافه کیوت اومد سمتم مطمعنم بودم ی چیزی میخاد ک خدش دهن وا کرد
کیونگ:ابجی جونم
ا/ت:چیه باز چی میخای
قیافشو مث قبل کردو گف:همیشه میفمی ی چیزی میخام خب من ی لباس اونجا دیدم خیلی خوشگل بود میشه بخریش واسم
ا/ت: هعی بریم بینم چیه
رفیم دیدم ی پیرهن کوتاهه یکی از ابروهامو انداختم بالا برگشتم سمتش
ا/ت: این چیه چرا انقد کوتاهه
کیونگ:ام من فردا شب میخام برم تولد دوستم گفتم ی لباس بخرم
ا/ت:تولد؟ اوک میخرم
کیونگ:میسییی
لباسو برداشتم ک دیدم لیا نیس ی دفه دیدم با کلی کیسه لباس داره میاد سمتمون خب لیا هرموقه میره خرید کل فروشگاهو میخرع
رفتیم سمت صندوق ک دیدم پلیس اومده نمیدونم واس چی ولی سریع ماسکمو زدم تا نشناسنم ب سونجیم گفتم ماسکشو بزنه رفتیم جلوتر دیدیم ی نفر داشته دزدی میکرده مچشو گرفتن هوووف ترسیدم رفتیم لباسارو حساب کردیم رفیم داخل ماشین
*pov*کیونگ
هوووووووف مجبور شدم ب خاهرم دوروغ بگم ولی اگ میگفم میخام برم بار همینکه لباسو نمیخرید همینکه نمیزاشت برم
حالا بیخیال رفیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم ب سمت خونه بعد ۳۰ مین رسیدیم پیاده شدیم من رفم داخل ا/ت رف لیا و سونجیو برسونه خونه خودشون الانم ک داداشم خونه نیس رفته کافه( داداششون کافه داره) منم رفم بالا تو اتاقم لباسمو عوض کردم لباسی ک خریده بودمو گزاشتم تو کمد رفم تو گوشی....
شرط:
لایک:۱۵
کام:۹
۶.۴k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.