وقتی خدمتکار بزرگترین باند مافیا هستی

وقتی خدمتکار بزرگترین باند مافیا هستی


پارت ۱۲


ویو یونگی

رفتم پشتش وایسادم که یهو برگشت سمتم معلوم بود ترسیده بود

_ یا خدا ترسیدم تو کی بیدار شدی

+هه تازه بیدار شدم داری چیکار میکنی

_ صبحونه درست میکنم
ویو ا.ت

رفتیم سر میز و شروع به خوردن کردیم و بعد از خوردن یونگی رفت توی اتاقش ومن هم رفتم نشستم با گوشیم بازی کردم که دیدم ساعت ۲ اجوما اومد صدام کرد که بیام واسه نهار
_رفتم به سمت میز دیدم یونگی هم نشسته شروع به خوردن کردیم و بعد دیدم ساعت ۳ بلند شدم تشکر کردم و داشتم میرفتم سمت اتاقم که یونگی دستم رو گرفت و گفت

+تذکر دیشبم یادت نره

_ سرم رو تکون دادم و رفتم توی اتاق دوش گرفتم و یک لباس انتخاب کردم
(عکسش رو میزارم ) که در
اتاقم رو زدن...
ادامه پارت بعد
دیدگاه ها (۱)

وقتی تو خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی پارت ۱۳ویو ا.ت که ...

وقتی تو خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی پارت ۱۴ویو ا.ت که ...

وقتی تو خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی پارت ۱۱ویو ا.ت رفت...

وقتی خدمتکار بزرگترین باند مافیا هستیپارت ۱۰ _سرمو تکون دادم...

عشق خون آلود پارت یک

خون‌آشام جذاب من(P:5)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط