دیروز از جلوی یه رستوران رد میشدم

دیروز از جلوی یه رستوران رد میشدم
رفتم داخل گفتم آقا جوجه دارین؟
گفت:
آره داریم




گفتم بهش آب و دونه بدین نمیره!!!
تا آخر خیابون با آجر دنبالم کردن نامردا.
دیدگاه ها (۶)

یه چی جدید کشف کردم!!!.........اگه بروسلی و گوگوش با هم ازدو...

عرق نعنااز خانواده همون عرق هاست..!!!ولی اونا رفتن پی رفیق ب...

یادش بخیر کارتون فوتبالیست هاکاکرو تو دلش میگفت: سوباسا! خوش...

پدر از کنار اتاق پسر می گذشت،دید که تخت خواب کاملا مرتب و هم...

پارت اولو خیلی طولانی گذاشتم شروع رمان :اگه طُ نباشی یکی د...

برمیگردمپارت : 64_ ببین جانگه خانم رابطه خوبی با این هیونگ ن...

رمان فیک پارت16 بچه ها حس میکنم رمانم خیلی طولانی شدهج:مشکل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط