یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود

یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود

وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود

امروز در میانه کدورت نهاده پای

آن روز در میان من و دوست جانبود

کس دل نمی دهد به حبیبی که بی وفاست

اول حبیب من به خدا بی وفا نبود

دل با امید وصل به جان خواست درد عشق

آن روز درد عشق چنین بی دوا نبود

تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت

غم با دل رمیده ما آشنا نبود

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی

با چون منی بغیر محبت روا نبود

گر نای دل نبود و دم آه سرد ما

بازار شوق و گرمی شور و نوا نبود

سوزی نداشت شعر دل انگیز شهریار

گر همره ترانه ساز صبا نبود

«شهریار» #بخون
دیدگاه ها (۳)

اَخلاقِ ناصِری کتابی درباره اخلاق فردی، اجتماعی و خانوادگی ا...

کمک کنید این هشتگ با تصاویر رهبری عزیز در ویسگون ترند بشه 😉‎...

کتاب «جنگ آوران جوان»نویسنده«جان فلانگن»جنگاوران جوان مجموعه...

در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنمگر شکوه ای دارم ز دل با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط