حلول سال نَوَم باز چون محرم بود
حلول سال نَوَم باز چون محرم بود
نگاه آینه ام پر از آه و ماتم بود
صدای پای بهار و دمیدنِ گلِ یاس
به چشم یأسِ غزلهای من چه مبهم بود
به لحظه لحظه ی تحویل سال نو بی تو
حریم خانه ام آکنده از گل_غم بود
دوباره بر سرِ این هفت سین نوروزی
دوچشم منتظرم خیس خیس شبنم بود
غمی که خاطره های توام بجا بگذاشت
برای این دل_تنگم به قدِ عالم بود
به سیب_باغ_تو دلبستگی اگر دارم
ز من مگیر که این ارثیه از آدم بود
نمیکنم گله از دست عشق چون ز ازل
کلافِ بختِ سیاهم همیشه درهم بود
نگاه آینه ام پر از آه و ماتم بود
صدای پای بهار و دمیدنِ گلِ یاس
به چشم یأسِ غزلهای من چه مبهم بود
به لحظه لحظه ی تحویل سال نو بی تو
حریم خانه ام آکنده از گل_غم بود
دوباره بر سرِ این هفت سین نوروزی
دوچشم منتظرم خیس خیس شبنم بود
غمی که خاطره های توام بجا بگذاشت
برای این دل_تنگم به قدِ عالم بود
به سیب_باغ_تو دلبستگی اگر دارم
ز من مگیر که این ارثیه از آدم بود
نمیکنم گله از دست عشق چون ز ازل
کلافِ بختِ سیاهم همیشه درهم بود
۵.۴k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.