به نام خدا
به نام خدا
نام رمان.سالهای انتظار
نویسنده.ارزو.ت.
#پارت۱
صبح مثل همیشه با جیغای مادرگرام بیدارشدم به زور سرجام نشستم چشامو مالیدم چشام خورد به ساعت ۶/۳۰بود وایییی سرویسم رفت با غرغر رفتم گلاب به روتون عملیات تخلیه رو انجام دادم چون وقت نبودوسردمم هم بودچون دستشویی تو حیاط بود خلاصش کردم اومدم بیرون جلویی روشویی وایسادم ک صورت مبارکو بشورم شیرو باز کردم دیدم ای وای اب یخه به زور سلام صلوات چنتا مشت اب زدم به صورتم یه تکونی خوردم انگار برق سه فاز بهم وصل کردن کلا خواب از سرم پرید.به دو رفتم تو خونه بخاریو بغل کردم داشتم با ابجیم بحث میکردم که دیدم..
-وای سوختم سوختم آذر بخدا میکشتم
آذر-برو عاموا(بوشهری)عاشقیا
-توگمشو
مامانم یه جیغ زدماهم شبیه سربازا یه جا خشکمون زد
مامانم-مردم با دعا وصلوات بچهاشونو راهی مدرسه میکنن اونوقت من بایدبا سروصداودعوا اینارو راهی کنم.دیونم کردید خو مث سگوگربه به جون هم افتادین سر صبحی زود باشید برید دیرتون شد
ماهم دیدیم اوضا وخیمه کفشامون جلو درحیاط پوشیدیم وراهی شدیم سمت مدرسه من چون دبیرستانی بودم مدرسم تو شهر بودم
نام رمان.سالهای انتظار
نویسنده.ارزو.ت.
#پارت۱
صبح مثل همیشه با جیغای مادرگرام بیدارشدم به زور سرجام نشستم چشامو مالیدم چشام خورد به ساعت ۶/۳۰بود وایییی سرویسم رفت با غرغر رفتم گلاب به روتون عملیات تخلیه رو انجام دادم چون وقت نبودوسردمم هم بودچون دستشویی تو حیاط بود خلاصش کردم اومدم بیرون جلویی روشویی وایسادم ک صورت مبارکو بشورم شیرو باز کردم دیدم ای وای اب یخه به زور سلام صلوات چنتا مشت اب زدم به صورتم یه تکونی خوردم انگار برق سه فاز بهم وصل کردن کلا خواب از سرم پرید.به دو رفتم تو خونه بخاریو بغل کردم داشتم با ابجیم بحث میکردم که دیدم..
-وای سوختم سوختم آذر بخدا میکشتم
آذر-برو عاموا(بوشهری)عاشقیا
-توگمشو
مامانم یه جیغ زدماهم شبیه سربازا یه جا خشکمون زد
مامانم-مردم با دعا وصلوات بچهاشونو راهی مدرسه میکنن اونوقت من بایدبا سروصداودعوا اینارو راهی کنم.دیونم کردید خو مث سگوگربه به جون هم افتادین سر صبحی زود باشید برید دیرتون شد
ماهم دیدیم اوضا وخیمه کفشامون جلو درحیاط پوشیدیم وراهی شدیم سمت مدرسه من چون دبیرستانی بودم مدرسم تو شهر بودم
۱.۶k
۱۸ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.