منم آن در به در کوچه ی عشقی که هنوز

منم آن در به در کوچه ی عشقی که هنوز
وسط خاطره ی کوچه ی دل محبوسم

عاشق دلکده ی کوی تو هستم و هنوز
پشت اندیشه ی چشمان دلت محسوسم

شوق دیدار تو دارد دل بی خانه ی من
از سر ذوق به هر گل که رسم ‌می بوسم

از همان لحظه که دیوار دلم ریخت فرو
منم و بانگ مسیحایی این نا قوسم

من و تو ، خلوت کوچه و غروب پاییز
و همان حسرت یک ‌بوسه که من مایوسم

گل گلخانه ی من ، لب بگشا حرف بزن
رحم کن، دارم از این بی خبری می پوسم
دیدگاه ها (۲)

چنان مستم ...چنان ریشم...چنان سر گشته از خویشم ...نمیدانم کج...

او می رود خدایا!!!، حرفها نگفته دارم در سینه ام، نگارا !!،عش...

خوش به حالت ای شبکه چنین نرم و سبکو چنان شاد و رهامی خزی در ...

شما چطور گریه میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!فروردین:بااینکه دلی نازکو مهر...

وقت انست که آرامش جانم باشیبت طناز من و عشق نهانم باشیماه اگ...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

حتما بخونیدشنصف شو بد موقه بیر یکی پیام دا/یکی من وات و دوتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط