پارت¹¹
پارت¹¹
(عشق ابدی)
تو فکر بودم که صدای پیامک گوشی به گوشم خورد سری گوشی رو برداشتم که دیدم جیهوپ آدرسو داد
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
(از زبان جیسو) : وقتی داشتم با ماشینم می رفتم از شهر خارج شدم شب شده بودو ترسیده بودم ولی همش به جیمین فکر می کردم
رسیدم به جایی که بهم نشونه داده بود
داشتم می رفتم که از دور چند نفر دیده می شدن ترمز کردم ولی ترسیدم پیاده شم
به طرفم اومدن که یکیشون به شیشه زدو گفت پیاده شو
فهمیدم که از آدمای جیهوپه برای همین بی معطلی پیاده شدم
داشتم دنبالشون می رفتم تا به جایی رسیدیم که هیچ خونه یی نبود وایسادنو بهم گفتن وایسا
جیسو: پس... پس جیمین کو؟ چه بلایی سرش اوردین(داد)
جیهوپ: دادنزن جیمینم به موقش می بینی!
جیسو: ینی قرار نیست اونو ببینم؟!
جیهوپ: گفتم که به موقش می بینیش!
(از زبان جیسو): داشتم عقب می رفتم که یه چیز گذاشتن رو دهنم.....
بیدار شدم ولی نمی تونستم تکون بخورم چشامو مه کامل باز کردم دیدم جیمین هم تو اتاق بود می خواستم برم پیشش ولب دستامو بسته بودن
جیهوپ اومد تو اتاق بهش گفتم که دستامو باز کنه
جیسو: جیهوپ ازت خواهش می کنم دستامو باز کن می خوام برم پیشش
جیهوپ: اَه باشه.... دستاشو باز کنین
دستامو که باز کردن سری رفتم پیش جیمین وقتی سرشو گذاشتم رو پام چشاشو باز کرد یهویی سرمو کشید پایین که لبام به لباش خورد داشت می بوسیتم خجالت کشیدم ولی ادامه داد
جیسو: حالت خوبه؟(گریه)
جیمین: اره (لبخند) راستی جیهوپ که اذیتت نکرد؟
جیسو: نه من خوبم
تقدیم نگاهتون♡
(عشق ابدی)
تو فکر بودم که صدای پیامک گوشی به گوشم خورد سری گوشی رو برداشتم که دیدم جیهوپ آدرسو داد
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
(از زبان جیسو) : وقتی داشتم با ماشینم می رفتم از شهر خارج شدم شب شده بودو ترسیده بودم ولی همش به جیمین فکر می کردم
رسیدم به جایی که بهم نشونه داده بود
داشتم می رفتم که از دور چند نفر دیده می شدن ترمز کردم ولی ترسیدم پیاده شم
به طرفم اومدن که یکیشون به شیشه زدو گفت پیاده شو
فهمیدم که از آدمای جیهوپه برای همین بی معطلی پیاده شدم
داشتم دنبالشون می رفتم تا به جایی رسیدیم که هیچ خونه یی نبود وایسادنو بهم گفتن وایسا
جیسو: پس... پس جیمین کو؟ چه بلایی سرش اوردین(داد)
جیهوپ: دادنزن جیمینم به موقش می بینی!
جیسو: ینی قرار نیست اونو ببینم؟!
جیهوپ: گفتم که به موقش می بینیش!
(از زبان جیسو): داشتم عقب می رفتم که یه چیز گذاشتن رو دهنم.....
بیدار شدم ولی نمی تونستم تکون بخورم چشامو مه کامل باز کردم دیدم جیمین هم تو اتاق بود می خواستم برم پیشش ولب دستامو بسته بودن
جیهوپ اومد تو اتاق بهش گفتم که دستامو باز کنه
جیسو: جیهوپ ازت خواهش می کنم دستامو باز کن می خوام برم پیشش
جیهوپ: اَه باشه.... دستاشو باز کنین
دستامو که باز کردن سری رفتم پیش جیمین وقتی سرشو گذاشتم رو پام چشاشو باز کرد یهویی سرمو کشید پایین که لبام به لباش خورد داشت می بوسیتم خجالت کشیدم ولی ادامه داد
جیسو: حالت خوبه؟(گریه)
جیمین: اره (لبخند) راستی جیهوپ که اذیتت نکرد؟
جیسو: نه من خوبم
تقدیم نگاهتون♡
۳.۸k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.