پارت⁴ ﴿خوناشام جذاب من﴾
پارت⁴ ﴿خوناشام جذاب من﴾
... تویه قاتلی...عوضی قاتل تو اونا را کشتی
ویو ا. ت
به صدمه ثانیه یم طول نکشید که اومد طرفمو گرفتم و بلندم کرد... پاهام رو زمین نبود... دستامو خیلی فشار داد که جیغ زدم که انداختم پایین
ا. ت: آخخخخخخ
جونگ کوک: ادما قاتلن و من همشونو میکشم... هنوز درد نکشیدی که اخ میگی
ا. ت: برا چی اونا رو کشتی هق هق
جونگ کوک: چون به خون احتیاج داشتم... به وقتش خون تویم میخورم ولی کم کم... نظرت چیه؟
ا. ت: خیلی بیشعوری که به خاطر خودت دوستای منو کشتی
ویو ا. ت
اینو گفتم که احساس دوتا دندون نیش تو گردنم حس کردم.. چشام سیاهی رفت دستمو به دیوار تکیه دادم که نیوفتم
جونگ کوک: هوم تویم شیرینی ولی بیشتر
ویو ا. ت
دندوناشو از گردنم در اورد که افتادم... رفتو درو قلف کرد... رفتم پیش میا و یونا و نامرا و همینجوری گریه می کردم
ا. ت: دخترا بلن شین هق هق... تنهام نزارین هق... میا ببخشید من اصرار کردم که بیای هق هق... نامرا تو که قوی بودی پاشو دیگه... یونا مسخرا بازی در نیار پاشو زود باس هق هق
(چند مین بعد)
ویو ا. ت
داشتم گریه می کردم که در باز شد و چند نفر با ا. ن مرده وحشی اومدن تو
جونگ کوک: اینا رو ببرین
+بله ارباب
_جونگ کوک اینارو بندازیم بیرون؟
ویو ا. ت
یه دفه یی اون مره وحشی گلویه اون مردرو گرفتو انقد فشار داد و گف
جونگ کوک: کی بهت اجازه داد اسممو صدا کنی؟
_ب.. ببخشید ارباب
ویو ا. ت
انقد ترسیدم که رفتم کنار دیوار... گلو شو انقد فشار داد که خفه شد
ا. ت: تو.... تو کشتیش
جونگ کوک: اره کشتم مثل دوستای تو
ا. ت: هق هق برا همین تویه قاتلی
... تویه قاتلی...عوضی قاتل تو اونا را کشتی
ویو ا. ت
به صدمه ثانیه یم طول نکشید که اومد طرفمو گرفتم و بلندم کرد... پاهام رو زمین نبود... دستامو خیلی فشار داد که جیغ زدم که انداختم پایین
ا. ت: آخخخخخخ
جونگ کوک: ادما قاتلن و من همشونو میکشم... هنوز درد نکشیدی که اخ میگی
ا. ت: برا چی اونا رو کشتی هق هق
جونگ کوک: چون به خون احتیاج داشتم... به وقتش خون تویم میخورم ولی کم کم... نظرت چیه؟
ا. ت: خیلی بیشعوری که به خاطر خودت دوستای منو کشتی
ویو ا. ت
اینو گفتم که احساس دوتا دندون نیش تو گردنم حس کردم.. چشام سیاهی رفت دستمو به دیوار تکیه دادم که نیوفتم
جونگ کوک: هوم تویم شیرینی ولی بیشتر
ویو ا. ت
دندوناشو از گردنم در اورد که افتادم... رفتو درو قلف کرد... رفتم پیش میا و یونا و نامرا و همینجوری گریه می کردم
ا. ت: دخترا بلن شین هق هق... تنهام نزارین هق... میا ببخشید من اصرار کردم که بیای هق هق... نامرا تو که قوی بودی پاشو دیگه... یونا مسخرا بازی در نیار پاشو زود باس هق هق
(چند مین بعد)
ویو ا. ت
داشتم گریه می کردم که در باز شد و چند نفر با ا. ن مرده وحشی اومدن تو
جونگ کوک: اینا رو ببرین
+بله ارباب
_جونگ کوک اینارو بندازیم بیرون؟
ویو ا. ت
یه دفه یی اون مره وحشی گلویه اون مردرو گرفتو انقد فشار داد و گف
جونگ کوک: کی بهت اجازه داد اسممو صدا کنی؟
_ب.. ببخشید ارباب
ویو ا. ت
انقد ترسیدم که رفتم کنار دیوار... گلو شو انقد فشار داد که خفه شد
ا. ت: تو.... تو کشتیش
جونگ کوک: اره کشتم مثل دوستای تو
ا. ت: هق هق برا همین تویه قاتلی
۴۲.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.