چنان فشرده شب تیرهپا

چنان فشرده شب تیره،پا
که پنداری،
هزار سال،
بدین حال،باز می ماند!
به هیچ گوشه ای از چار سویِ این مرداب،
خروس آیه ی آرامشی نمی خواند!
چه انتظار سیاهی،
سپیده می داند؟

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۱)

گفته بودی که تماشاگر باغ دلمیلک شده دست تو از شاخه‌ی گیلاس چ...

غنچه از راز تو بو برد، شکفتگلگریبان به هوای تو درید... #قیصر...

به هر تارِ جانم صد آواز هست دریغا که دستیبه مضراب نیست ... #...

‌مستیم و ندانیم شب از چند گذشته‌ستپرکن قدحی دیگر و بی چون و ...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

#یادداشت | دست محفل، جیب مردم✍️ محمدرضا طاهری▫️ فردی را تصور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط