ما میان نفس و ثانیه زنجیر شدیم
ما میان نفس و ثانیه زنجیر شدیم
عمرمان رفت در این فاصله تفسیر شدیم
دیرگاهیست که از رفتن هم میگوییم
خسته از بازی ناباوری تقدیر شدیم
ردپای تو ونامت غزلم را پر کرد
زندگی طی شد و با خاطره ها پیر شدیم
هرچه گفتم که بمان تو همه شعر منی
رفتی و خسته از این باور دلگیر شدیم
با تو دیریست که من رهگذری تنهایم ما میان نفس و ثانیه زنجیر شدیم
عمرمان رفت در این فاصله تفسیر شدیم
دیرگاهیست که از رفتن هم میگوییم
خسته از بازی ناباوری تقدیر شدیم
ردپای تو ونامت غزلم را پر کرد
زندگی طی شد و با خاطره ها پیر شدیم
هرچه گفتم که بمان تو همه شعر منی
رفتی و خسته از این باور دلگیر شدیم
با تو دیریست که من رهگذری تنهایم ما میان نفس و ثانیه زنجیر شدیم
۱.۲k
۲۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.