جین:خب دیگه غذاتون رو بخورید
جین:خب دیگه غذاتون رو بخورید
(پرش به ساعت پنج)
خب خب بریم که آماده
شیم سریع رفتم حموم
اومدم بیرون و موهام رو
خشک کردم بعد رفتم لباسم
رو بپوشم(اسلاید بعد)ی
آرایش لایت هم کردم
و رفتم میسو رو آماده کردم
جین هم آماده بود که زنگ
در به صدا در اومد همه
رفتیم دم در و وقتی خدمتکار
در رو باز کرد چشمام گرد شد
نانسی خیلی لباسش باز
بود مامانشم ی آرایش
جیغ کرده بود که خیلی
خز بود لباسش هم برای دهه ی ۴۰ بود🗿
با ی لبخند زورکی بهشون خوش آمد گفتم
نانسی:برو اونور
نانسی حولم داد عقب و پرید بغل جین
نانسی:اوپاااا دلم برات تنگ شده بود
جین:منم همینطور خوش اومدید بیاید بریم بشینیم
(چند مین بعد)
اجوما:پسرم غذا حاضره
جین:باشه اجوما اومدیم
رفتیم سر سفره که با حرفی که نانسی زد
خشکم زد
نانسی: ...
(پرش به ساعت پنج)
خب خب بریم که آماده
شیم سریع رفتم حموم
اومدم بیرون و موهام رو
خشک کردم بعد رفتم لباسم
رو بپوشم(اسلاید بعد)ی
آرایش لایت هم کردم
و رفتم میسو رو آماده کردم
جین هم آماده بود که زنگ
در به صدا در اومد همه
رفتیم دم در و وقتی خدمتکار
در رو باز کرد چشمام گرد شد
نانسی خیلی لباسش باز
بود مامانشم ی آرایش
جیغ کرده بود که خیلی
خز بود لباسش هم برای دهه ی ۴۰ بود🗿
با ی لبخند زورکی بهشون خوش آمد گفتم
نانسی:برو اونور
نانسی حولم داد عقب و پرید بغل جین
نانسی:اوپاااا دلم برات تنگ شده بود
جین:منم همینطور خوش اومدید بیاید بریم بشینیم
(چند مین بعد)
اجوما:پسرم غذا حاضره
جین:باشه اجوما اومدیم
رفتیم سر سفره که با حرفی که نانسی زد
خشکم زد
نانسی: ...
۱۵.۵k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.