به مزارت آمدم و

◼◾◼◾◼◾◼◾◼◾◼◾◼◾◼◾


به مزارت آمدم و
خونفشان شد قلبم
داغ هرگز ندیدنت
رگ های قلبم را سوزاند
نفس هایم چنان خاک مزارت سرد شد
کاش میشد دوباره ای دستت را می فشردم
ونگاه در مردم چشمانت می انداختم
تا یاد مهربانی هایت را تازه می کردم
ولی افسوس وصد دریغ
که تو نیستی و خاطراتت اینجاست
ومائیم و خاک و کلوخی سرد
و سنگی بی رحم که وجود نازنین تورا از ما دریغ می دارد
نمی دانم تا کی باید
با سنگی سخن بگویم که هرگز
نه تورا دوباره برای ما تو خواهد ساخت
ونه ما را آرام خواهد کرد
همچنان مائیم با اشک هایی خموش
که هزاران از درد وداغ سینه مان را
تسلی نخواهند کرد
ای بهترین مادر
فراقت آتش به جانم می زند
هیچگاه مهربانی هایت را فراموش نخواهم کرد
روزگار بی توبودن را سخت خواهم گذراند ،می دانم
اما یادت تا آخرین نفسی که خواهم کشید
آرامشگران قلب خسته من خواهد بود
آرام بخواب عزیز جانم
یادت همیشه در دل باقیست ....
بدرود مهربانم مادرعزیزم ...
بدرود
دیدگاه ها (۱۴)

⏪ ﺁﻫﺎﻱ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾﺮﻭﻧﻲ ..➡ ◀ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ !?▶↙ﺍﺭﺯﻭﻧﻲِ ﻋڪﺴﺎﺕ ﺗﻮﻱ ﻓﻀ...

اصلاح طلبان از روبرو برای رهبر شمشیر کشیدند :

این روزها مشاهده میشود نامه مندرآوردی از سردار سلیمانے را چ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط