پارت دهم
پارت دهم
عشق تلخ و شیرین
یکماه بعد ویو جیمین
همه تو سالن منتظرمون بودن خیلی هیجان داشتم ،ولی وقتی رفتم تا ببینم ات آماده است یا نه از ات هیچ اثری نبود اتاق خالی بود، و فقط یک برگه کاغذ روی میز بود وقتی با دقت بیشتر بهش نگاه کردم نوشته ای روش دیدم این یه نامه از طرف ات به من بود،بعد از خواندن نامه دیوونه شدم و شروع کردم به دادو ریختن همه جا ،با صدای های من کلی افراد با نگرانی پیشم اومدن و.....
ویو ات
چهار سال بعد
خیلی دلم براش تنگ شده ولی باید این کار رو میکردم درسته خیلی ع.ا.ش.ق.ش.م ولی من نمیتونستم با چشم پوشی کامل از تمام اشتباهات گذشته ی اون نسبت به من باهاش ازدواج کنم میدونم الان شاید فکر کنید که من خیلی ب.د.م ولی کسی از احساسات من از درد هایی که من کشیدم خبر نداره این کار من دلایل خودش رو هم داشت .به هرحال الآن چهار سال گذشته و جیون داره بزرگتر میشه روز به روز ،آها راستی من وقتی جیمین رو ترک کردم ح.ا.م.ل.ه بودم ولی اون خبر نداشت جیون هم پسر ماست اون خیلی شبیه جیمین هستش و هر چه بزرگتر میشه بیشتر شبیهش میشه،من الان تو فرانسه با پسرم زندگی میکنم و خیلی هم زندگی خوبی با پسرم دارم ولی تنها نقص زندگیمون جیمینه .
بعضی وقتا میگم جیون رو هم بردارم برگردیمکره پیش جیمین ولی نمیشه من دیگه نمیتونم برگردم اگه برگردم چطور میخام باهاش روبه رو بشم یا اصلا چطور با مامانم و بابام و زن عمو و عموم روبه رو شم به احتمال زیاد از من متنفرن
ولی من دیگه باید برگردم برگردم که جیون پیش خانواده اش بزرگ شه من باید به خاطر اون برگردم
پایان پارت
حمایت یادتون نره دوستون دارم بای 💛💙
عشق تلخ و شیرین
یکماه بعد ویو جیمین
همه تو سالن منتظرمون بودن خیلی هیجان داشتم ،ولی وقتی رفتم تا ببینم ات آماده است یا نه از ات هیچ اثری نبود اتاق خالی بود، و فقط یک برگه کاغذ روی میز بود وقتی با دقت بیشتر بهش نگاه کردم نوشته ای روش دیدم این یه نامه از طرف ات به من بود،بعد از خواندن نامه دیوونه شدم و شروع کردم به دادو ریختن همه جا ،با صدای های من کلی افراد با نگرانی پیشم اومدن و.....
ویو ات
چهار سال بعد
خیلی دلم براش تنگ شده ولی باید این کار رو میکردم درسته خیلی ع.ا.ش.ق.ش.م ولی من نمیتونستم با چشم پوشی کامل از تمام اشتباهات گذشته ی اون نسبت به من باهاش ازدواج کنم میدونم الان شاید فکر کنید که من خیلی ب.د.م ولی کسی از احساسات من از درد هایی که من کشیدم خبر نداره این کار من دلایل خودش رو هم داشت .به هرحال الآن چهار سال گذشته و جیون داره بزرگتر میشه روز به روز ،آها راستی من وقتی جیمین رو ترک کردم ح.ا.م.ل.ه بودم ولی اون خبر نداشت جیون هم پسر ماست اون خیلی شبیه جیمین هستش و هر چه بزرگتر میشه بیشتر شبیهش میشه،من الان تو فرانسه با پسرم زندگی میکنم و خیلی هم زندگی خوبی با پسرم دارم ولی تنها نقص زندگیمون جیمینه .
بعضی وقتا میگم جیون رو هم بردارم برگردیمکره پیش جیمین ولی نمیشه من دیگه نمیتونم برگردم اگه برگردم چطور میخام باهاش روبه رو بشم یا اصلا چطور با مامانم و بابام و زن عمو و عموم روبه رو شم به احتمال زیاد از من متنفرن
ولی من دیگه باید برگردم برگردم که جیون پیش خانواده اش بزرگ شه من باید به خاطر اون برگردم
پایان پارت
حمایت یادتون نره دوستون دارم بای 💛💙
۴.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.