مباهله
#مباهله
ّه و ستیز برخیزند،
به آنها بگو ؛ بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان ، و ما ، خویشان نزدیک و شما،
خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم. »
البته خداوند متعال، پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی (ع) می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند. بنابراین پیامبر اسلام (ص)، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله ـ به عنوان؛ آخرین حربه ـ پرداخت.
بنابراین، طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر این شد که، فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود ، مباهله نمایند.
در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر اسلام (ص) مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند. نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت، این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید؛ حضرت محمد (ص) با افسران و سربازان خود به مباهله آمد، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را به نمایش گذاشت، با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جار و جنجال شده است ولی اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
وقت مباهله فرا رسید. طبق توافق قبلی، پیامبر اکرم (ص) و نمایندگان نجران، برای مباهله به محل قرار ( در نقطه ای خارج از شهر مدینه، و در دامنه صحرا ) رفتند.
پیامبر اسلام (ص) از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن، جز علی بن ابی طالب (ع)، فاطمه؛ دختر پیامبر (س) و حسن (ع) و حسین (ع) نبودند، زیرا در میان تمام مسلمانان، نفوسی پاک تر، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن، وجود نداشت.
ناگاه نمایندگان نجران دیدند که چهره نورانی پیامبر اکرم (ص) با چهار تن دیگر نمایان گردید. پیامبر (ص)، فرزندش حسین (ع) را در آغوش دارد، دست حسن (ع) را در دست گرفته و علی (ع) و زهرا (س) همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم، شما آمین بگویید.
مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که حضرت خاتم الانبیاء (ص)، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد.
ابوحارثه؛ اسقف نجران گفت: « اگر محمد (ص) بر حق نمی بود، چنین بر مباهله جرأت نمی کرد. اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند. » و به روایت دیگر، گفت: « من چهره هایی را می بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از خدا درخواست کنند که بزرگترین کوه ها را از جای بکند، فوراً کنده می شود. هرگز صحیح نیست ما با این افراد با فضیلت، مباهله نمائیم، زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند، همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین، حتی یک مسیحی ( نصرانی ) باقی نخواهد ماند. »
بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت محمد مصطفی (ص) آمد و گفت: « ای ابوالقاسم (ص)! از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم. »، پس حضرت (ص) با ایشان مصالحه نمود که هرسال، مبلغی ( دو هزار حُلّه ) به عنوان « جزیه » ( مالیات سالانه ) بپردازند که قیمت هر حلّه، چهل درهم باشد، و اگر هم جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند، و در برابر آن، حکومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع کند و از مزایای حکومت اسلامی برخوردار گردند.
سپس پیامبر اکرم (ص) فرمود: « عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند، صورت انسانی خود را از دست داده، در آتشی که در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین نجران نیز کشیده می شد. »
** نزول آیه تطهیر در روز مباهله :
روزی که پیامبر خدا (ص) قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (ع) را در زیر عبای مبارک جمع کرد و فرمود: « پروردگارا ! هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا ! اینه
ّه و ستیز برخیزند،
به آنها بگو ؛ بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان ، و ما ، خویشان نزدیک و شما،
خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم. »
البته خداوند متعال، پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی (ع) می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند. بنابراین پیامبر اسلام (ص)، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله ـ به عنوان؛ آخرین حربه ـ پرداخت.
بنابراین، طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر این شد که، فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود ، مباهله نمایند.
در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر اسلام (ص) مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند. نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت، این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید؛ حضرت محمد (ص) با افسران و سربازان خود به مباهله آمد، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را به نمایش گذاشت، با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جار و جنجال شده است ولی اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
وقت مباهله فرا رسید. طبق توافق قبلی، پیامبر اکرم (ص) و نمایندگان نجران، برای مباهله به محل قرار ( در نقطه ای خارج از شهر مدینه، و در دامنه صحرا ) رفتند.
پیامبر اسلام (ص) از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن، جز علی بن ابی طالب (ع)، فاطمه؛ دختر پیامبر (س) و حسن (ع) و حسین (ع) نبودند، زیرا در میان تمام مسلمانان، نفوسی پاک تر، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن، وجود نداشت.
ناگاه نمایندگان نجران دیدند که چهره نورانی پیامبر اکرم (ص) با چهار تن دیگر نمایان گردید. پیامبر (ص)، فرزندش حسین (ع) را در آغوش دارد، دست حسن (ع) را در دست گرفته و علی (ع) و زهرا (س) همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم، شما آمین بگویید.
مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که حضرت خاتم الانبیاء (ص)، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد.
ابوحارثه؛ اسقف نجران گفت: « اگر محمد (ص) بر حق نمی بود، چنین بر مباهله جرأت نمی کرد. اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند. » و به روایت دیگر، گفت: « من چهره هایی را می بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از خدا درخواست کنند که بزرگترین کوه ها را از جای بکند، فوراً کنده می شود. هرگز صحیح نیست ما با این افراد با فضیلت، مباهله نمائیم، زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند، همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین، حتی یک مسیحی ( نصرانی ) باقی نخواهد ماند. »
بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت محمد مصطفی (ص) آمد و گفت: « ای ابوالقاسم (ص)! از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم. »، پس حضرت (ص) با ایشان مصالحه نمود که هرسال، مبلغی ( دو هزار حُلّه ) به عنوان « جزیه » ( مالیات سالانه ) بپردازند که قیمت هر حلّه، چهل درهم باشد، و اگر هم جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند، و در برابر آن، حکومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع کند و از مزایای حکومت اسلامی برخوردار گردند.
سپس پیامبر اکرم (ص) فرمود: « عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند، صورت انسانی خود را از دست داده، در آتشی که در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین نجران نیز کشیده می شد. »
** نزول آیه تطهیر در روز مباهله :
روزی که پیامبر خدا (ص) قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (ع) را در زیر عبای مبارک جمع کرد و فرمود: « پروردگارا ! هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا ! اینه
۵.۳k
۲۳ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.