Part3
Part3
sokot shab
گذشته:
ویو ات
امروز قرار بود با کوک برم بیرون یه کافه قرار گذاشتیم
آماده شدم رفتم سوار ماشینم شدم رسیدم کافه
میخواستم برم داخل که از پشت شیشه های بیرونی کافه دیدم یه دختر نشسته روبروی کوک صورتش نزدیک کوک بود که لباش رو گذاشت رو لبای کوک......
ویو کوک
امروز قرار بود یا ات برم کافه میخواستم گردنبندی که براش خریدم و مدت ها میخواستم بهش بدم رو بهش بدم.
کل کافه رو رزرو کرده بودم .
رفتم نشستم رو صندلی چند دقیقه بعد یه دختر اومد نشست روبروم آره ، خودشه ، یونجی بود .
علامت یونجی:#
_تو اینحا چیکار میکنی
#باید باهم حرف بزنیم
_الان وقتش نیست
#میدونم با دوست دخترت قرار داری من زود میرم
_سریع حرفت رو بزن
#خواستم ازت بپرسم برای چی ترکم کردی؟؟
_الان،، میدونی که دوست دختر دارم پس وقت این حرف ها نیست
#فقط یه جواب بده
_تمومش کن دیگه(داد)
#فقط یه جواب ازت میخوام(داد میزنه و صورتش رو میاره جلو)
_گمشوووو
ویو نویسنده
اینجا گارسون میخواد سفارش بگیره و وقتی داشته رد میشده میخوره به صندلی یونجی و لب یونجی میخوره به لب کوک
همون لحظه ات میرسه
(انقد بدم میاد از این صحنه ها ولی دارم مینویسم)
#بیخشید ، واقعا ببخشید من دیگه میرم
ویو ات
باورم نمیشه کوک داره بهم خیانت میکنه با تمام اونکه میدونست چقدر حالم بده
ویو کوک
قبلا با یونجی به مدت کوتاهی قرار دوست بودم ولی اخلاقاش غیر قابل تحمل بود.
پس باهاش کات کردم.
وایسا ببینم اون ات هست.....
نکنه اون صحنه رو دیده و اشتباه برداشت کرده...
داره گریه میکنه....
لعنت بهت یونجی....
ات...اتتتتتت.اتتتتتت صبر کن بهت توضیح میدم......اتتتتنتتت
_وایسا بهت توضیح میدم
+دیگه حرفی نمونده همه چیزایی که باید میدیدم رو دیدم
_صبر کن اتتت
_ب خدا اون چیزی که فکر میکنی نیستت یه اشتباهه فقط
+آره اشتباه بزرگیه
_تروخدا تنهام نزار
+بیا تمومش کنیم ،
_یعنی چی
+یعنی همه چی تمام شد
ویو
ات سوار ماشینش شد و رفت.......
خمارییییییییی
۵۰ کامنت
۱۵ لایک
تا پارت بعد خداحافظظطططط🤭🤭🤭
sokot shab
گذشته:
ویو ات
امروز قرار بود با کوک برم بیرون یه کافه قرار گذاشتیم
آماده شدم رفتم سوار ماشینم شدم رسیدم کافه
میخواستم برم داخل که از پشت شیشه های بیرونی کافه دیدم یه دختر نشسته روبروی کوک صورتش نزدیک کوک بود که لباش رو گذاشت رو لبای کوک......
ویو کوک
امروز قرار بود یا ات برم کافه میخواستم گردنبندی که براش خریدم و مدت ها میخواستم بهش بدم رو بهش بدم.
کل کافه رو رزرو کرده بودم .
رفتم نشستم رو صندلی چند دقیقه بعد یه دختر اومد نشست روبروم آره ، خودشه ، یونجی بود .
علامت یونجی:#
_تو اینحا چیکار میکنی
#باید باهم حرف بزنیم
_الان وقتش نیست
#میدونم با دوست دخترت قرار داری من زود میرم
_سریع حرفت رو بزن
#خواستم ازت بپرسم برای چی ترکم کردی؟؟
_الان،، میدونی که دوست دختر دارم پس وقت این حرف ها نیست
#فقط یه جواب بده
_تمومش کن دیگه(داد)
#فقط یه جواب ازت میخوام(داد میزنه و صورتش رو میاره جلو)
_گمشوووو
ویو نویسنده
اینجا گارسون میخواد سفارش بگیره و وقتی داشته رد میشده میخوره به صندلی یونجی و لب یونجی میخوره به لب کوک
همون لحظه ات میرسه
(انقد بدم میاد از این صحنه ها ولی دارم مینویسم)
#بیخشید ، واقعا ببخشید من دیگه میرم
ویو ات
باورم نمیشه کوک داره بهم خیانت میکنه با تمام اونکه میدونست چقدر حالم بده
ویو کوک
قبلا با یونجی به مدت کوتاهی قرار دوست بودم ولی اخلاقاش غیر قابل تحمل بود.
پس باهاش کات کردم.
وایسا ببینم اون ات هست.....
نکنه اون صحنه رو دیده و اشتباه برداشت کرده...
داره گریه میکنه....
لعنت بهت یونجی....
ات...اتتتتتت.اتتتتتت صبر کن بهت توضیح میدم......اتتتتنتتت
_وایسا بهت توضیح میدم
+دیگه حرفی نمونده همه چیزایی که باید میدیدم رو دیدم
_صبر کن اتتت
_ب خدا اون چیزی که فکر میکنی نیستت یه اشتباهه فقط
+آره اشتباه بزرگیه
_تروخدا تنهام نزار
+بیا تمومش کنیم ،
_یعنی چی
+یعنی همه چی تمام شد
ویو
ات سوار ماشینش شد و رفت.......
خمارییییییییی
۵۰ کامنت
۱۵ لایک
تا پارت بعد خداحافظظطططط🤭🤭🤭
۲۲.۱k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.