چند پارتی از شوگا
چند پارتی از شوگا
وقتی برای عید و چهارشنبه سوری اومده بودید ایران
6/3
بعد کلی دعوا اماده شدیم که بریم چهارشنبه
سوری داداش چس مغزم هم تازه از سرکار
اومد خونه و تو دستش یه کیسه پر نارنجک
و فشفشه و پر از این ات و اشغالا بود و
جالب اینجاست منم برای اونا کلی ذوق کردم😐💔
همه باهم رفتیم توی محلمون که لاتای
محلمون با داداشم قاطی شدن و رفتن که
کوچه رو بزارن رو سرشون کع یهو صدای
داد مشهدی حسین و جیغ زنش اومد که
زنش با جیغ جیغ داشت میگفت :
زنه :وایی برید کناررررر،ما جوجه سیخ
کردیممممممم، اوردیم برا همه بدیممممم واییییییی
یه لحظه برگشتم پشتم و دیدم شوگا نیست
شتتت گم شد داشتم محلو با مامان میگشتیم که دیدم
شوکت خانوم داره با کوکب دخترش شوگا
رو میبرن مامانم رفت نیشگونی از شوکت
گرفت و شوگا رو گرفت و اورد و رفت
دعوا انداخت و اخرش داداشم برای انتقام
گیری چند تا ترقه انداخت کنار پای شوکت خانوم
و همه فرار کردین بومممم الان شوکت شد
شوکر جیغو داد راه انداخته بود که من خار
مادرتون رو ...... بچه های بی مغز ..... ..
خل های اسکل بیشعور ،ما هم بدون توجه
بهش به چهارشنبه سوری ادامه دادیم ،بعد
چند ساعت هم برگشتیم خونه البته شوگا
اولش فک کرد جنگ شده ولی بعدش فک
کرد جنگ جهانی شده و میرفت که پناه بگیره
ولی بعدش که فهمید ماجرا از چه قراره
فهمید قراره جنگ جهانی دو رخ بده
چون مثلا داداشم روی اتیش یه بادکنکی
که با چند تا گاز پرش کرده بودن انداخت و
کل دیوار های محل سیاه شد
(پایان پارت)
وقتی برای عید و چهارشنبه سوری اومده بودید ایران
6/3
بعد کلی دعوا اماده شدیم که بریم چهارشنبه
سوری داداش چس مغزم هم تازه از سرکار
اومد خونه و تو دستش یه کیسه پر نارنجک
و فشفشه و پر از این ات و اشغالا بود و
جالب اینجاست منم برای اونا کلی ذوق کردم😐💔
همه باهم رفتیم توی محلمون که لاتای
محلمون با داداشم قاطی شدن و رفتن که
کوچه رو بزارن رو سرشون کع یهو صدای
داد مشهدی حسین و جیغ زنش اومد که
زنش با جیغ جیغ داشت میگفت :
زنه :وایی برید کناررررر،ما جوجه سیخ
کردیممممممم، اوردیم برا همه بدیممممم واییییییی
یه لحظه برگشتم پشتم و دیدم شوگا نیست
شتتت گم شد داشتم محلو با مامان میگشتیم که دیدم
شوکت خانوم داره با کوکب دخترش شوگا
رو میبرن مامانم رفت نیشگونی از شوکت
گرفت و شوگا رو گرفت و اورد و رفت
دعوا انداخت و اخرش داداشم برای انتقام
گیری چند تا ترقه انداخت کنار پای شوکت خانوم
و همه فرار کردین بومممم الان شوکت شد
شوکر جیغو داد راه انداخته بود که من خار
مادرتون رو ...... بچه های بی مغز ..... ..
خل های اسکل بیشعور ،ما هم بدون توجه
بهش به چهارشنبه سوری ادامه دادیم ،بعد
چند ساعت هم برگشتیم خونه البته شوگا
اولش فک کرد جنگ شده ولی بعدش فک
کرد جنگ جهانی شده و میرفت که پناه بگیره
ولی بعدش که فهمید ماجرا از چه قراره
فهمید قراره جنگ جهانی دو رخ بده
چون مثلا داداشم روی اتیش یه بادکنکی
که با چند تا گاز پرش کرده بودن انداخت و
کل دیوار های محل سیاه شد
(پایان پارت)
۶.۱k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.