این داستان مایکی رو تاکهمیچی غیرتی میشود

چیفویو: تاکه میچی تو هیجان زده نیستی که میخایم بریم اردو؟
تاکه‌میچی: من تنها احساس ک دارم خستگیه..خابم میاددددد نا جورررررر
مایکی:‌کنچین دوریاکیامو بده گشنمه...
دراکن: تو مرگ بخوری..هنو وارد اتوبوس نشدیم...
مایکی: تا وقتی موتور داریم چرا با اتوبوس بریم؟
دراکن: ارع نظرت چیه ۳ ساعت و نیم با موتور بریم و بین راه ۶ بار بنزین بزنیمو باد کلمون بکنه ؟ بعد موتور و اجزای به فاک بره؟ عالیههه ..
مایکی: کن چین این شتر گاو پلنگ بازیا چیه؟ چرا اصاب نداری؟
دراکن: چون منو بجای اینکه بزاری پیشه اما بشینم کشوندی پیشه خودت تا کیشیکه‌ اون تاکه‌میچی رو بدیم😐
مایکی: هیچکی نباید نزدیک تاکه‌میچی بشه میکشمشون :]
دراکن: اخخخخ
چیفویو: تاکه پیشه من میشینیا‌
تاکه‌میچی:فک کردم میخای پیشه باجی سانت‌ بشینی‌
چیفویو: رف پیشه تورا-کون نشست
تاکه میچی: بریم بشینیم من باید بخابم..
چیفویو:باشع..برو سمت پنجره بشین[در واقع سر میشینم تا کسی تاکه رو با خودش نبره]
چیفویو: حالا تاکه میچی..با کی یه گروه بشیم ها؟
تاکه میچی؟
*زارت *اسلاید چاهار* اع..تاکه رو شونم خابیده:] چ رمانتیک🥹فک میکردم با باجی سان مزدوج شم..نه من تاکه رو میخام🥹
تق*تق*تق : جیغغغغغغغغغغغغغغ * مایکی کون؟
مایکی با صدایه خفه اونوره شیشه:ماتسونو چیفویو ازش دور شوووووو😠
چیفویو: عمرن...سرمو گذاشتم رو تاکه میچی و با لبخنده شیطانی سعی کردم بخابم
اونور مایکی: کنچینننن اینو چیفویوووو تاکه‌میچی رو تو بغلش گرفت و خابیددددد میکشمششش
اونور بیرون اتوبوس
چیفویو: تاکه میچی الان تو خاب و بیداری هستی چرت و پرت نگیااا
اینوپی: تاکه رو بده به من حواسم بهش هس
چیفویو: نه ممنون خودم حواسم به تاکه هس😑
اینوپی: جفتتون خابید تاکه رو بده به من خودت برو پیشه باجی سانت
چیفویو:😡
اینوپی: تاکه رو میکشونه پیشه خودش
هاکای بدو بدو اومد: خب میاید‌ باهم گروه شیم؟ تو تاکه چیفویو سویا و من:]
۳۰ قبل: میتسویا: هاکای تو حواست به اون ۴ نفر باشه که همو لت و پار نکنن‌ خب؟
فلش به الان: نظرتون چیه؟
اینوپی:اممم
چیفویو: عالیه..!
مایکی پشت درخت:که عالیه ارع؟ پارتون میکنم:]
۲۰ دیقه بعد:
مایکی: تاکه‌میتیچی برام آب میاری؟
تاکه میچی: ارع الاااااااعوووااااا*زارت تاکه میچی دارع میوفته که اسلاید ۳ میشه*
اینوپی: مراقب باش فرمانده ی نسل جدید بلک دراگون..!
مایکی:میکشمتوننننننن*داد*
اینوپی:نمنه؟
سویا: وات د هل؟
هاکای:وایسا پارشون نکنیا!
سویا: چرا؟
هاکای:الان مایکی کون میاد پارشون میکنه تو نمیخاد زحمت بکشی...
مایکی میدوعه تاکه میچی رو باخودش از اونجا دور میکنه
و اسلاید ۲ میکنه ک متوجه میشه یکی دیگه هم تاکه رو بغل کرده..هینا*مایکی: یه روز تاکه‌میتیچی رو میدوزدمو باکنچین و اون زندگی میکنم
دیدگاه ها (۲۳)

سناریو کاکوچو..تقریبن

با این دسته گلا بیاید خاسته گاریم وگرنه نمیپذیرم:]

از دلایلی که کیساکی هانما رو رد میکنه:

با بونتن در آرایشگا:]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط