🕸ℐ𝓉 𝓌𝒶𝓈 𝓂𝒴 ℘ℓℯ𝒶𝓈𝓊𝓇ℯ 𝓊𝓃𝓉𝒾ℓ 𝓃ℴ𝓌❤️🩹
🕸ℐ𝓉 𝓌𝒶𝓈 𝓂𝒴 ℘ℓℯ𝒶𝓈𝓊𝓇ℯ 𝓊𝓃𝓉𝒾ℓ 𝓃ℴ𝓌❤️🩹
ترجمه : دل خوشیه من بود تا اینکه...🎭
🅿۲۳:
ویو کوک
با احساس کردن لگد ها کوچولویی که بهم میخورد از خواب پاشدمــ و دیدم ا/ت تو بغ*لم داشت تو خواب قلت میخورد و خیلی کیوت داشت لگد میزدــ مثل اینکه راحت نبود بیشتر چلوندمش که کم کم چشم باز کرد و منو دید...
کوک: صبح بخیر فرشته ی من :)
ا/ت: سلاـــــمــــ«جیغ فرا بنفس»
کوک: چته دیونه کر شدمــ
ا/ت: چرا ما لخ*تیمـــ
کوک: من که راحتمــ😁
ا/ت: من جدی ام
کوک: خب تا جایی که یادمه من که دیشب لب*اسی نپوشیدم و گرفتم خوابیدم ولی تو رو فکر کنم وقتی گرمت شد لباست رو درآوردیــ
ا/ت: اهانــ مطمعنیــ کار خاصی نکردیم 🤨
کوک: اره بابا مطمئنم😁
ا/ت: به تو که اعتمادی نیســ بریم صبحونه بخوریم و بعد بریم یکم پیاده دور بزنیم
کوک: اوکی پاشو بریمــ
ویو ا/ت
بعد از صبحونه خوردن من رفتم لبا*س عو*ض کردم (اسلاید 2) و رفتیم یکم هوا خوریـــ
هانا: ما جلو تر میریم شما راحت باشید
ادامه دارد.....
(◠‿◕)
ترجمه : دل خوشیه من بود تا اینکه...🎭
🅿۲۳:
ویو کوک
با احساس کردن لگد ها کوچولویی که بهم میخورد از خواب پاشدمــ و دیدم ا/ت تو بغ*لم داشت تو خواب قلت میخورد و خیلی کیوت داشت لگد میزدــ مثل اینکه راحت نبود بیشتر چلوندمش که کم کم چشم باز کرد و منو دید...
کوک: صبح بخیر فرشته ی من :)
ا/ت: سلاـــــمــــ«جیغ فرا بنفس»
کوک: چته دیونه کر شدمــ
ا/ت: چرا ما لخ*تیمـــ
کوک: من که راحتمــ😁
ا/ت: من جدی ام
کوک: خب تا جایی که یادمه من که دیشب لب*اسی نپوشیدم و گرفتم خوابیدم ولی تو رو فکر کنم وقتی گرمت شد لباست رو درآوردیــ
ا/ت: اهانــ مطمعنیــ کار خاصی نکردیم 🤨
کوک: اره بابا مطمئنم😁
ا/ت: به تو که اعتمادی نیســ بریم صبحونه بخوریم و بعد بریم یکم پیاده دور بزنیم
کوک: اوکی پاشو بریمــ
ویو ا/ت
بعد از صبحونه خوردن من رفتم لبا*س عو*ض کردم (اسلاید 2) و رفتیم یکم هوا خوریـــ
هانا: ما جلو تر میریم شما راحت باشید
ادامه دارد.....
(◠‿◕)
۶.۰k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.