استاد ادبیاتمون چندینسال قبل عاشقدختری شد که

استاد ادبیاتمون ؛ چندین‌سال قبل عاشق‌دختری شد که
از خودش بزرگتر بود، اون بنده‌خداهم دوسش‌داشته
ولی از ترس پشیمونی بعدش رفت !
هر وقت کلمه‌ی عشق رو میشنید، یه‌آهِ عمیق میکشید.
بعد میخوند :
- ای وای بر اسیری کَز‌ یاد رفته‌باشد ؛
در دام‌مانده باشد، صیاد رفته‌باشد . .

ویرگــــول؛
دیدگاه ها (۱)

آن دو سالی كِ، معشوق من بودی . . ،- مهم ترین صفحات در کتاب ع...

🖕🍷

بوی خاکستر می آمد..انگار که کل جهان را اتش زده باشند..بوی خا...

فکر کنم قرار است سقوط کنم...به دنیای دیگری...دنیایی که نامشخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط