فکر کنم قرار است سقوط کنم...به دنیای دیگری...دنیایی که نا
فکر کنم قرار است سقوط کنم...به دنیای دیگری...دنیایی که نامشخص ترین حالت ممکن را دارد...مجهول ترین...بدون عشق و بدون احساس..احساسش میکنم...احساس میکنم قدم های محکم و نفس گیری که گام به گام نزدیک میشوند...زمانی میرسد که اخرین شب را در این دنیا میگذرانم و صبح که چشم وا میکنم متولد شده ام!در دنیایی که زیباترین رنگش مشکی و روشن ترین نورش خاکستریست و در اوج اینها سفیدی بینهایتی به چشم میخورد...احساس میکنم که قرار است تنهای تنها...به زیرین ترین قشر جهان سقوط کنم...میترسم و اشک هایم میریزند..اما بچگی بس است...بزرگ شو!!
ویرگـــــول؛
ویرگـــــول؛
۱۱.۱k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.