دوستش داشتم
دوستش داشتم...
نمیدآنم چقدر أما خیلی بود...
حتی بیشتـر از ستآره هآ یآ حتی خودم بیشتر از سنگریزه های کف اقیآنوس هآ
او بود که خندع رآ به لبم می آورد
اما یکبآر دیگر دوستم ندآشت،کم کم ستآره های دوست دآشته شدنش کم شد
دیگر اندازع آسمآن دوستش ندآشتم،و بعد آرام آرام برآیم مرد میفهمی که؟!
حآل یه لیوآن چآی دستم است و از آسمان دلم به برف هآی قلبم نگآه میکنم...
و در خآنه رگ هآیم أشک میریزم...
اما یه چیز رآ میدآنم
که دیگر دوستش ندآرعم
حتی اندازه یه ستآره...
نمیدآنم چقدر أما خیلی بود...
حتی بیشتـر از ستآره هآ یآ حتی خودم بیشتر از سنگریزه های کف اقیآنوس هآ
او بود که خندع رآ به لبم می آورد
اما یکبآر دیگر دوستم ندآشت،کم کم ستآره های دوست دآشته شدنش کم شد
دیگر اندازع آسمآن دوستش ندآشتم،و بعد آرام آرام برآیم مرد میفهمی که؟!
حآل یه لیوآن چآی دستم است و از آسمان دلم به برف هآی قلبم نگآه میکنم...
و در خآنه رگ هآیم أشک میریزم...
اما یه چیز رآ میدآنم
که دیگر دوستش ندآرعم
حتی اندازه یه ستآره...
- ۴۸۲
- ۰۵ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط