شايد خيلی وقتا پيش خودت فكر كردی
شايد خيلی وقتا پيش خودت فكر كردی
كه چرا انقدر دلتنگت ميشم!
يا شايد روزايی كه بيشتر از سه بار بهت زنگ ميزدم ميگفتی مگه چقدر حرف داريم كه انقدر زنگ ميزنه!
شايد خيلی از اون روزايی كه همديگرو ميديديم و موقع خداحافظی دستمو با ترديد از دستت ميكشيدم بيرون و ميرفتم تودلت ميگفتی چی باعث شده انقدر دوستم داشته باشه و حتی بعد از يروز تموم باهم بودن بازم دلش به جداشدن ازم نباشه!
ولي جواب همه ی اين فكرات اين بود كه من هميشه ترس داشتم از اينكه شايد هر حالِ خویي كنار تو اخرين باری باشه كه تجربه ميشه!
اون روزايی كه سه بار در روز بهت زنگ ميزدم فكرم پيشِ روزايی بود كه هيچ سهمي از تو نداشته باشم و نتونم بهت زنگ بزنم ...حتی يبار!
يا روزايی كه يه روز كامل كنار هم بوديم موقع خداحافظی به اين فكرميكردم كه شايد آخرين باری باشه كه اختيار دستاتو دارم و اين قرار بشه همون قراريپی كه تموم عمر بايد باخودم بگم كاش ميدونستم اون ديدار اخرين بار بود و يه دل سير دستاشو ميگرفتم!
ميدونی!
تو مقصر نيستی!
اين منم كه هميشه ترس از دست دادنِ آدمای مهم زندگيم رو داشتم و دارم!
و تا بوده همه ی ترس های زندگيم واقعی شدند و حسرتش برام مونده!
درست مثل حالِ اين روزهام
كه ديدنِ چشمات و گرفتنِ دستات مدت هاست شده يه خيال!
يه آرزو!
كه محال ترين اتفاق اين روزهامه!
#نیلوفر_رضایی
كه چرا انقدر دلتنگت ميشم!
يا شايد روزايی كه بيشتر از سه بار بهت زنگ ميزدم ميگفتی مگه چقدر حرف داريم كه انقدر زنگ ميزنه!
شايد خيلی از اون روزايی كه همديگرو ميديديم و موقع خداحافظی دستمو با ترديد از دستت ميكشيدم بيرون و ميرفتم تودلت ميگفتی چی باعث شده انقدر دوستم داشته باشه و حتی بعد از يروز تموم باهم بودن بازم دلش به جداشدن ازم نباشه!
ولي جواب همه ی اين فكرات اين بود كه من هميشه ترس داشتم از اينكه شايد هر حالِ خویي كنار تو اخرين باری باشه كه تجربه ميشه!
اون روزايی كه سه بار در روز بهت زنگ ميزدم فكرم پيشِ روزايی بود كه هيچ سهمي از تو نداشته باشم و نتونم بهت زنگ بزنم ...حتی يبار!
يا روزايی كه يه روز كامل كنار هم بوديم موقع خداحافظی به اين فكرميكردم كه شايد آخرين باری باشه كه اختيار دستاتو دارم و اين قرار بشه همون قراريپی كه تموم عمر بايد باخودم بگم كاش ميدونستم اون ديدار اخرين بار بود و يه دل سير دستاشو ميگرفتم!
ميدونی!
تو مقصر نيستی!
اين منم كه هميشه ترس از دست دادنِ آدمای مهم زندگيم رو داشتم و دارم!
و تا بوده همه ی ترس های زندگيم واقعی شدند و حسرتش برام مونده!
درست مثل حالِ اين روزهام
كه ديدنِ چشمات و گرفتنِ دستات مدت هاست شده يه خيال!
يه آرزو!
كه محال ترين اتفاق اين روزهامه!
#نیلوفر_رضایی
۵.۷k
۲۱ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.