بخشی از خاطرات نیل آرمسترانگ فضانورد آمریکایی
"بخشی از خاطرات نیل آرمسترانگ فضانورد آمریکایی: "
من آدم حساسی نیستم ؛ وقتی خانه والدینم را ترک کردم گریه نکردم . وقتی در ناسا کار پیدا کردم گریه نکردم و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم
اما وقتی از روی ماه به زمین نگاه کردم ، بغضم گرفت.با تردید با پرچمی که بنا بود روی ماه نصب کنم بازی میکردم. از آن فاصله, رنگ و نژاد و ملیتی نبود . ما بودیم و یک خانه گرد آبی .
با خود گفتم انسانها برای چه می جنگند ....؟
شست دستم را به سمت زمین گرفتم و تمام دارایی ام و کره زمین با آن عظمت پشت شستم پنهان شد و من اشک ریختم!!
من آدم حساسی نیستم ؛ وقتی خانه والدینم را ترک کردم گریه نکردم . وقتی در ناسا کار پیدا کردم گریه نکردم و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم
اما وقتی از روی ماه به زمین نگاه کردم ، بغضم گرفت.با تردید با پرچمی که بنا بود روی ماه نصب کنم بازی میکردم. از آن فاصله, رنگ و نژاد و ملیتی نبود . ما بودیم و یک خانه گرد آبی .
با خود گفتم انسانها برای چه می جنگند ....؟
شست دستم را به سمت زمین گرفتم و تمام دارایی ام و کره زمین با آن عظمت پشت شستم پنهان شد و من اشک ریختم!!
- ۱.۶k
- ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط