یک دی ماه دیگه میگذره

⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇨
یک دی ماه دیگه میگذره⇨

یه تولد دیگه یا یک قدم نزدیکتر به مرگ✘

هرسال که گذشت ؛از ادما دورتر شدم ❕

کادوهای تولد کم شد ❌

ادمای بد دیدم❓

غم دیدم....✘

←دردو قلبم با تمام وجود حس کرد→

تنهایی رو بلد شدم اما واسم عادت نشد هنوزم وقتی تو خیابونا با هنذفری و ادامس خرسی قدم میزم ツ

لبخند میاد رو صورتمシ

من یاد گرفتم تنهایی خوبه ✔

من یاد گرفتم با داشته هام زندگی کنم.... ✔

یاد گرفتم وقتی دلم گرفت برم سراغ شمعدونی هام ✔

یا گرفتم اونایی که میگن میمونن میرن ⇦

اونایی که چیزی نمیگن بالاخره یه روزی میرن⇦

با رفتن یه سری ادما از زندگیم باورامم هم رفت ⇦

اما باورای جدید ساختم لبخندای جدید زدم ︶︿︶

من یاد گرفتم زندگی کنم

حتی شده با درد●﹏●

⇦تو ⇨تنها کسی هستی که همیشه بودی و ندیدمت

⇦تو ⇨تنها کسی هستی که هرگز ترکم نکردی

⇦خودم ⇨
دیدگاه ها (۲)

کاش دنیا یک بار هم که شده بازیش را به ما می باخت مگر چه ل...

این داستان: کسشعر های من

اولین دیدار

ناشناس

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط