خسته ام

خسته ام
خسته ز شلاق دل و عقل و خِرَد
می زند هر دم
بر اندیشه ی خط خورده ی درد
می کشد نعره
سکوت ِ ظلمت ِ بي تاب ِ مرگ
خسته ام خسته
از این خوف ِ دل آزار ِ نبرد.......
#شهزاد
دیدگاه ها (۱)

در رهگذر درد كه پاييزي و سرد است رنگ باختگان فتاده برخاك نبر...

در همه دير و مغان نيست چو من شيدائي

ای دل غمگین به هجر یار عادت می کنیبیخود از غم دم مزن با هر ک...

نفس اش بند دلش تنگ چه باید می کردشیشه ای در به در سنگ چه بای...

با همه ی شعر و غزل خوانی امگنگ ترین واژه ی عرفانی امگوی مرا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط