به شراب ارغوانی مشکن خمار ما را

به شراب ِ ارغوانی مشکن خمار ما را
به نسیم مهربانی بنشان غبار ما را

گل باغ دوستی را به سرشک پروراندم
تو به باد غم سپردی همه برگ و بار ما را

تو که ساغر لبت را به لبم نمی‌گذاری
به تبسمی سحر کن شب انتظار ما را

به نسیم نوشخندی دل همچو غنچه وا کن
به شکوفه‌ی نگاهی برسان بهار ما را

ز بشر گذشته بودم به خدا رسیده بودم
تو اگر نبسته بودی سر ره گذار ما را

تو درین سیاه شب‌ها به فروغ باده مانی
که به مهر می‌نوازی دل بیقرار ما را
‌ 🌾 🌹 🌾 🌹 🌾 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃
دیدگاه ها (۱)

🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 🍃 🌸 🍃 🌸 نفسم نفس بیاور که دگر نفس ندارمبه...

🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 🍃 🌸 🍃 🌸 گاهی اوقات قرارست که در پیله ی خو...

🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 ┄🍃 🌸 🍃 🍃 🌸 🍃 🌸 لاله رخا، سمن برا، سرو روان، کیست...

─═हई╬ شعروغزل ╬ईह═─ بی تو بودن را تمام شهر با من گریه کرددو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط