فیک میدونم مافیایی
فیک میدونم مافیایی
پارت ۵
جیمین؛.. مثل پرنسس ها شدی
ات:...
جیمین :همینو برمیداریم
فرشگاه: چشم
ویو ات خرید کردیم رفتیم کت شلوار برای جیمین: بخریم
جیمین: سلام
فروشگاه :سلام بفرمایید
ویو
یه چیزی انتخاب کرد رفت پروف کرد
اومد دعنم باز موند خیلی جذاب شده بود
جیمین: چطوره
ات :خوبه
جیمین :همونو بر میداریم
جیمین رفت حساب کرد رفتیم حلقه گرفتیم
انتخاب کردیم راه افتادیم به خونه که رسیدیم
جیمین: شب بخیر عشقم
بدون هیچ حرفی در ماشینرو بستم رفتم خونه گه نا مادری اومد
ن ات: خوش گذشت
ات :به تو چه
رفتم تو اتاقم خودمو پرت کردم رو تخت
ات عجب روزی بود دلم برای سوهو تنگ شده
روز عروسی
ویو ات بیدار شدیم حاظر شدیم با سوآ رفتیم آرایشگاه آرایشمتموم شد که داماد اومد دنبالم
آرایشگر خانم ات داماد اومدن حاضرین
ات بغض تو گلوم بود
ات :ب.له
با لایک کامنت خشحالم کن بیب🥺💜
پارت ۵
جیمین؛.. مثل پرنسس ها شدی
ات:...
جیمین :همینو برمیداریم
فرشگاه: چشم
ویو ات خرید کردیم رفتیم کت شلوار برای جیمین: بخریم
جیمین: سلام
فروشگاه :سلام بفرمایید
ویو
یه چیزی انتخاب کرد رفت پروف کرد
اومد دعنم باز موند خیلی جذاب شده بود
جیمین: چطوره
ات :خوبه
جیمین :همونو بر میداریم
جیمین رفت حساب کرد رفتیم حلقه گرفتیم
انتخاب کردیم راه افتادیم به خونه که رسیدیم
جیمین: شب بخیر عشقم
بدون هیچ حرفی در ماشینرو بستم رفتم خونه گه نا مادری اومد
ن ات: خوش گذشت
ات :به تو چه
رفتم تو اتاقم خودمو پرت کردم رو تخت
ات عجب روزی بود دلم برای سوهو تنگ شده
روز عروسی
ویو ات بیدار شدیم حاظر شدیم با سوآ رفتیم آرایشگاه آرایشمتموم شد که داماد اومد دنبالم
آرایشگر خانم ات داماد اومدن حاضرین
ات بغض تو گلوم بود
ات :ب.له
با لایک کامنت خشحالم کن بیب🥺💜
۳۵۶
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.