کوک دست شو محکم میزنه به میز و میره پیش ا.ت
کوک دست شو محکم میزنه به میز و میره پیش ا.ت
(ویو ا.ت )
اخه چرا تهیونگ باهام انطوری رفتار میکنه
چشمام پر اشک شده بود ولی سعی کردم گریه نکنم رفتم پیش رئیس (اسم رئیس ا.ت جونگ مین نیست این رئیس بار فامیلی ش جانگ)
اقای جانگ:تو چرا با اقای تهیونگ اونطوری حرف زدی میدونی اون کیه
ا.ت:ببخشید اقای جانگ
جانگ:از من نباید معذرت خواهی کنی باید بری از آقای تهیونگ معذرت خواهی کن(سر ا.ت داد میزنه) ا.ت چیزی نمگیه و یه قطر اشک از چشم ریخت رو گونه اش
جونگکوک داشت میومد ا.ت رو دل داری بده
دیدم رئیس ش داره سرش داد میزنه
کوک:شما برای چی باهاش اینطوری حرف میزنی
اقای جانگ:ایشون با اقای تهیونگ بد صحبت کردن
جونگکوک با صدای خیلی بلند گفت
کوک:شما سرت به کار خودت باشه لازم نکرده.......
ا.ت نداشت حرفش رو کامل کن
ا.ت:ولش کوک اقای جانگ الان میرم از تهیونگ معدرت خواهی میکنم
کوک:اقای جانگ شما به ا.ت گفتین به معدرت خواهی کنه دوست دارین از کار بی کار
بشین
اقای جانگ :ببخشید اقای جونگ کوک دیگه تکرار نمیشه ا.ت جان تو میتونی بری سر کارت
ا.ت میره پیشت میز و لیوانا رو همینطوری مرتب میکنه کوک هم میاد
کوک:ا.ت بابت حرفی که تهیونگ بهت گفت معذرت می خوام
ا.ت:تو واسه چی معدرت خواهی میکنی تو که کاری نکردی بعدشم من زود یه ماجرای رو بیخیال میشم الان فراموش کردم چیشده
دیگه پیش من از تهیونگ حرف نزن
کوک :اهان ....میشه بهم یه ویسکی بدی
(برای این گفت که این بحث تموم شه)
(ویو تهیونگ )
دیدم کوک رفت منم رفت که منو نبیبنه حرف های که ا.ت گفت خیلی ناراحتم کردم اگه برم
ازش معدرت خواهی کنم شاید کمتر از من متنفر باشه .....خیلی خوب بهتره که برم
تهیونگ:هی ا.ت ....چیزه...معذرت می خوام
بابت حرفی که بهت زدم
ا.ت:عیب نداره دفعه اولت کنه نیست(خیلی ریلکس و سرد)
ا.ت :بیا کوک ویسکی ت
کوک :ممنون
و ا.ت میره........
(خمارییییییییی )
شرط
لایک۲۶
کامنت ۳۰
(ویو ا.ت )
اخه چرا تهیونگ باهام انطوری رفتار میکنه
چشمام پر اشک شده بود ولی سعی کردم گریه نکنم رفتم پیش رئیس (اسم رئیس ا.ت جونگ مین نیست این رئیس بار فامیلی ش جانگ)
اقای جانگ:تو چرا با اقای تهیونگ اونطوری حرف زدی میدونی اون کیه
ا.ت:ببخشید اقای جانگ
جانگ:از من نباید معذرت خواهی کنی باید بری از آقای تهیونگ معذرت خواهی کن(سر ا.ت داد میزنه) ا.ت چیزی نمگیه و یه قطر اشک از چشم ریخت رو گونه اش
جونگکوک داشت میومد ا.ت رو دل داری بده
دیدم رئیس ش داره سرش داد میزنه
کوک:شما برای چی باهاش اینطوری حرف میزنی
اقای جانگ:ایشون با اقای تهیونگ بد صحبت کردن
جونگکوک با صدای خیلی بلند گفت
کوک:شما سرت به کار خودت باشه لازم نکرده.......
ا.ت نداشت حرفش رو کامل کن
ا.ت:ولش کوک اقای جانگ الان میرم از تهیونگ معدرت خواهی میکنم
کوک:اقای جانگ شما به ا.ت گفتین به معدرت خواهی کنه دوست دارین از کار بی کار
بشین
اقای جانگ :ببخشید اقای جونگ کوک دیگه تکرار نمیشه ا.ت جان تو میتونی بری سر کارت
ا.ت میره پیشت میز و لیوانا رو همینطوری مرتب میکنه کوک هم میاد
کوک:ا.ت بابت حرفی که تهیونگ بهت گفت معذرت می خوام
ا.ت:تو واسه چی معدرت خواهی میکنی تو که کاری نکردی بعدشم من زود یه ماجرای رو بیخیال میشم الان فراموش کردم چیشده
دیگه پیش من از تهیونگ حرف نزن
کوک :اهان ....میشه بهم یه ویسکی بدی
(برای این گفت که این بحث تموم شه)
(ویو تهیونگ )
دیدم کوک رفت منم رفت که منو نبیبنه حرف های که ا.ت گفت خیلی ناراحتم کردم اگه برم
ازش معدرت خواهی کنم شاید کمتر از من متنفر باشه .....خیلی خوب بهتره که برم
تهیونگ:هی ا.ت ....چیزه...معذرت می خوام
بابت حرفی که بهت زدم
ا.ت:عیب نداره دفعه اولت کنه نیست(خیلی ریلکس و سرد)
ا.ت :بیا کوک ویسکی ت
کوک :ممنون
و ا.ت میره........
(خمارییییییییی )
شرط
لایک۲۶
کامنت ۳۰
۱۶.۰k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.