اوی لباس ا.ت تو بار دومی لباس جونگکوک تو بار سومی لباس ته
اوی لباس ا.ت تو بار دومی لباس جونگکوک تو بار سومی لباس تهیونگ تو بار
گیج نشین وسط های فیک می فهمین
.....................................
وسایلم رو جمع کردم خواستم برم
جونگکوک:هی ا.ت میشه امشب بیای خونه ما باهم درس ها رو تمرین کنیم اخه من تازه امدم این مدرسه از درس ها عقبم
ا.ت:خیلی ببخشید ولی من باید برم سرکار
جونگکوک:اهان باشه عب نداره باهش برای بعد
ا.ت:باشه😊
جونگکوک:میشه حدقل برسونمت
ا.ت:باشه
رفتم سوار ماشین جونگکوک شدم
جونگکوک رو به بادیگاردش گفت
جونگکوک:میتونی با تاکسی بری خودم
ماشین رو میارم
بادیگارد: باشه
جونگکوک ست جلو رو در رو برام باز کرد رفتم نشستم جونگکوک خیلی خوب رانند گی میکرد
ا.ت:خیلی خوب رانندگی میکنه
جونگکوک:ممنون ...عام ا.ت میشه از ت چند تا سوال بپرسم
ا.ت: اره بپرس
جونگکوک:دوست پسر داری ؟
ا.ت:نه...ندارم واسه چی پرسیدی
کوک:هیچی همینطوری
ا.ت:توچی داری؟
کوک:نه من هیچ وقت نداشتم
ا.ت:اهان ولی من قبلا یکی داشتم
کوک:واقعن اون کی بوده
ا.ت:هیونجین قبلا دوست پسرم بود
وقتی فهمیدم با یه دختر دیگه بوده
باهاش بهم زدم بخاطر همین نمیزار بقیه
پسرا بهم نزدیک بشن و اذیت میکنه چون ولش کردم امروز نبود وگرنه نمی ذاشت پیش من باشی
کوک حسابی عرق کرده
کوک:هیونجین دوستمه هیچ وقت بهم نگفته بود که تو دوست دخترشی
ا.ت:واقعن ...تو که تازه امدی تو مدرسه مون
بقیه رو از کجا میشانسی
کوک:من فقط تهیونگ و هیونجین میشانسم
چون بیرو از مدرسه باهاشون دوست بودم
ا.ت:اهان
(چند مین بعد)
رسیدم و از کوک تشکر کردم رفتم خونه لباس ام رو عوض کردم رفتمسرکار
(چند مین بعد)
رفتم سرکار (اسم رئیس ا.ت جونگ مین)
جونگ مین :ا.ت امرو برو به بار یکی از دوست هام اونجا کار کن آدرس رو بهت میدم
ا.ت:باشه
ادرس رو داد رفتم
(ویو کوک)
ا.ت رو رسوندم رفتم خونه لباس راحتی پوشیدم داشتم فیلم میدیم و پوفیلا
و آب جو می خوردم
که گوشیم زنگ خورد
کوک:اهههه کی داره زنگ میزنه
دیدم تهیونگ جواب دادم
کوک:الووووو
تهیونگ:پسر الووو چیه یه سلامی یه علیکی
کوک:حرف تو بزن
تهیونگ:اماده شو بریم بار
کوک:حال ندارم من نمیام
تهیونگ:مگه گفتممیتونی نیای
اماده شو میام
کوک:اووووف
قطع کرد رفتم یه دوش ۱۰دقیقه گرفتم
اماده شدم یه کت چرم عطر زدم که زنگ خورد
(ویوتهیونگ)
آماده شدم رفتم دنبال کوک زنگ در زدم
کوک:بابا چقدر زنگ میزنی امد دیه
در رو باز کردم
تهیونگ:او میبینم خوشتیپ کردی تو که حال نداشتی بیای
کوک:الان حال دارم بیا بریم دیگه
با ماشین تهیونگ رفتیم
(چند مین بعد)
رسیدم رفتیم رو میز دونفر نشستیم
تهیونگ:نوشیدنی سفارش بدیم
کوک:اره سفارش بدیم
تهیونگ :گارسون
(ا.ت ویو)
داشتم لیوانا رو مرتب میکردم که دیدم تهیونگ داره صدام میکنه
ا.ت میره پیش اونا
ا.ت:بله چی می خواستین
کوک:ا.ت تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت:اینجا کار میکنم
تهیونگ :واقعن که یه گارسون ت بهترین مدرسه سئول درس می خونه خجالت میشکم که با تو درس می خونم
ا.ت:اگه دلت نمی خواد بامن درست بخونی برو یه مدرسه دیگه (با اعصبانیت )
تهیونگ:بیبن کی اینو به کی میگه هه تو فکر کردی کی هستی هان تو بار پدر من کار می کنی بعد انقدر زبونت درازه حتمن بخاطر اینکه تو سر مامان بابات اضافه بودی ولت کردن حالا گمشو واسم یه ویسکی بیار
ا.ت بعض ش میگره و میره
کوک:چرا باهاش اونطوری حرف زدی برو ازش معذرت خواهی کن
تهیونگ:به توچه معدرت خواهی نمیکنم
جونگکوک دست رو محکممیزنه به میز و میره پیش ا.ت .......
(خماریییییییییی)
شرط برای پارو بعد
لایک۲۶
کامنت۲۶
فیک رو خودم نوشتم اصکی نرو
گیج نشین وسط های فیک می فهمین
.....................................
وسایلم رو جمع کردم خواستم برم
جونگکوک:هی ا.ت میشه امشب بیای خونه ما باهم درس ها رو تمرین کنیم اخه من تازه امدم این مدرسه از درس ها عقبم
ا.ت:خیلی ببخشید ولی من باید برم سرکار
جونگکوک:اهان باشه عب نداره باهش برای بعد
ا.ت:باشه😊
جونگکوک:میشه حدقل برسونمت
ا.ت:باشه
رفتم سوار ماشین جونگکوک شدم
جونگکوک رو به بادیگاردش گفت
جونگکوک:میتونی با تاکسی بری خودم
ماشین رو میارم
بادیگارد: باشه
جونگکوک ست جلو رو در رو برام باز کرد رفتم نشستم جونگکوک خیلی خوب رانند گی میکرد
ا.ت:خیلی خوب رانندگی میکنه
جونگکوک:ممنون ...عام ا.ت میشه از ت چند تا سوال بپرسم
ا.ت: اره بپرس
جونگکوک:دوست پسر داری ؟
ا.ت:نه...ندارم واسه چی پرسیدی
کوک:هیچی همینطوری
ا.ت:توچی داری؟
کوک:نه من هیچ وقت نداشتم
ا.ت:اهان ولی من قبلا یکی داشتم
کوک:واقعن اون کی بوده
ا.ت:هیونجین قبلا دوست پسرم بود
وقتی فهمیدم با یه دختر دیگه بوده
باهاش بهم زدم بخاطر همین نمیزار بقیه
پسرا بهم نزدیک بشن و اذیت میکنه چون ولش کردم امروز نبود وگرنه نمی ذاشت پیش من باشی
کوک حسابی عرق کرده
کوک:هیونجین دوستمه هیچ وقت بهم نگفته بود که تو دوست دخترشی
ا.ت:واقعن ...تو که تازه امدی تو مدرسه مون
بقیه رو از کجا میشانسی
کوک:من فقط تهیونگ و هیونجین میشانسم
چون بیرو از مدرسه باهاشون دوست بودم
ا.ت:اهان
(چند مین بعد)
رسیدم و از کوک تشکر کردم رفتم خونه لباس ام رو عوض کردم رفتمسرکار
(چند مین بعد)
رفتم سرکار (اسم رئیس ا.ت جونگ مین)
جونگ مین :ا.ت امرو برو به بار یکی از دوست هام اونجا کار کن آدرس رو بهت میدم
ا.ت:باشه
ادرس رو داد رفتم
(ویو کوک)
ا.ت رو رسوندم رفتم خونه لباس راحتی پوشیدم داشتم فیلم میدیم و پوفیلا
و آب جو می خوردم
که گوشیم زنگ خورد
کوک:اهههه کی داره زنگ میزنه
دیدم تهیونگ جواب دادم
کوک:الووووو
تهیونگ:پسر الووو چیه یه سلامی یه علیکی
کوک:حرف تو بزن
تهیونگ:اماده شو بریم بار
کوک:حال ندارم من نمیام
تهیونگ:مگه گفتممیتونی نیای
اماده شو میام
کوک:اووووف
قطع کرد رفتم یه دوش ۱۰دقیقه گرفتم
اماده شدم یه کت چرم عطر زدم که زنگ خورد
(ویوتهیونگ)
آماده شدم رفتم دنبال کوک زنگ در زدم
کوک:بابا چقدر زنگ میزنی امد دیه
در رو باز کردم
تهیونگ:او میبینم خوشتیپ کردی تو که حال نداشتی بیای
کوک:الان حال دارم بیا بریم دیگه
با ماشین تهیونگ رفتیم
(چند مین بعد)
رسیدم رفتیم رو میز دونفر نشستیم
تهیونگ:نوشیدنی سفارش بدیم
کوک:اره سفارش بدیم
تهیونگ :گارسون
(ا.ت ویو)
داشتم لیوانا رو مرتب میکردم که دیدم تهیونگ داره صدام میکنه
ا.ت میره پیش اونا
ا.ت:بله چی می خواستین
کوک:ا.ت تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت:اینجا کار میکنم
تهیونگ :واقعن که یه گارسون ت بهترین مدرسه سئول درس می خونه خجالت میشکم که با تو درس می خونم
ا.ت:اگه دلت نمی خواد بامن درست بخونی برو یه مدرسه دیگه (با اعصبانیت )
تهیونگ:بیبن کی اینو به کی میگه هه تو فکر کردی کی هستی هان تو بار پدر من کار می کنی بعد انقدر زبونت درازه حتمن بخاطر اینکه تو سر مامان بابات اضافه بودی ولت کردن حالا گمشو واسم یه ویسکی بیار
ا.ت بعض ش میگره و میره
کوک:چرا باهاش اونطوری حرف زدی برو ازش معذرت خواهی کن
تهیونگ:به توچه معدرت خواهی نمیکنم
جونگکوک دست رو محکممیزنه به میز و میره پیش ا.ت .......
(خماریییییییییی)
شرط برای پارو بعد
لایک۲۶
کامنت۲۶
فیک رو خودم نوشتم اصکی نرو
۱۴.۵k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.