دایسون پس از همین دوست کوچولوت شروع میکنیم

دایسون : پس از همین دوست کوچولوت شروع میکنیم
×ت تو چی میگی
دایسون : کیفر کوچولو تو میدونستی که
جیمین سریع با داد و بغض گفت
×بسه لطفا بسه
دایسون : نه دیگه کوچولو من دوست دارم چرا نمیفهمی من حتی بخاطر تو گفتم فقط یه شب باشه
×دایسون این عشق نیست هوسه هوس
دایسون : پس بزار این هوس رو

که یهو دایسون افتاد زمین
کوک به یکی از افرادش گفته بود که دایسون رو بیهوش کنن چون دایسون برادرزاده ی دشمن ته و خودش بود

×چیشد
+هیچی فقد

که پسر کوچیکتر با دوستش با دو از مغازه بیرون رفتن
کوک و ته هم به سمت ماشین هاشون رفتن و به عمارتشون رسیدن
به داخل اتاق رفتن حمام کردن و لباس هاشونو عوض کردن و روی تخت دراز کشیدن

+ته
_جونم
+یچی بگم ناراحت نمیشی یا ولم نمیکنی

ته روی تخت نشست

_بگو من هیچوقت ولت نمیکنم
+خب این پسره تو مغازه بود
_خب
+من ازش خوشم اومد
_چی

کوک هم روی تخت میشینه

+ببین نه که عاشقش بشم فقط خیلی کیوت بود لپاش‌ ، چشاش ، دستاش

دید که ته داره نگاش میکنه

+ببخشید

سرشو میندازه پایین

_خب اون من هم اگه نخوام دروغ بگم ازش خوشم اومد
+واقعا
_اره
+پس
دیدگاه ها (۸)

+پسیه نگاه شيطنت آمیزی به ته میندازهته هم متقابل نگاهش میکنه...

که مادربزرگ گفت[دختره یا پسر +چی[بچه دختره یا پسر+هنوز که مش...

اون دست دست ته بود _کجا میری×واییی مگه مهمه دیرم شده+ما همین...

پوستر جدید فیک عشق سه نفره

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط