زمانی که عاشق میشی،
زمانی که عاشق میشی،
معشوقت تبدیل میشه به یه تیکه از قلبت ،
همیشه و همه جا در کنارته و میتونی لمسش کنی اما تمام این لحظات عذاب میکشی از حسرت نداشتنش،
وقتی که تصمیم میگیری که دیگه عاشقش نباشیو فراموشش کنی ، میفهمی که شده یه تیکه از وجودت و نمیتونی به هیچ قیمتی عشقش رو از خودت جدا کنی ،
پس نگهش میداری ، تو هیچوقت هیچوقت نمیتونی فراموشش کنی ، "اون " عضوی از توئه ، اصلا خود "توئه"...
نگهش میداری توی قلبت و تو فقط و فقط بهش فکر نمیکنی،
ولی چند سال بعد وقتی که دلت هوای عاشقی وعاشق شدن کرد، درست زمانی که به قلبت رجوع کردی و فهمیدی که ای داد بی داد هنوزم که هنوزه همینجاست،یهویی فرو میریزی،نابود میشی ،اصلا تموم میشی، میفهمی که حالاحالاها نمیتونی خلاص شی از این اسارت،اسارتی که در عین تمام سختی هاش شیرینه...
و اینبار تویی که برای ابدی شدن این شیرینی میجنگی و میجنگی تا حتی اگر در پایان این جنگیدن وصالی هم نبود،پیش دل و وجدانت شرمنده نباشی...
"عشق"خود خود خود درده ، اینو یه عاشق داره بهت میگه ، یه عاشقی که مثل تو محکومه به فراموشی ....
معشوقت تبدیل میشه به یه تیکه از قلبت ،
همیشه و همه جا در کنارته و میتونی لمسش کنی اما تمام این لحظات عذاب میکشی از حسرت نداشتنش،
وقتی که تصمیم میگیری که دیگه عاشقش نباشیو فراموشش کنی ، میفهمی که شده یه تیکه از وجودت و نمیتونی به هیچ قیمتی عشقش رو از خودت جدا کنی ،
پس نگهش میداری ، تو هیچوقت هیچوقت نمیتونی فراموشش کنی ، "اون " عضوی از توئه ، اصلا خود "توئه"...
نگهش میداری توی قلبت و تو فقط و فقط بهش فکر نمیکنی،
ولی چند سال بعد وقتی که دلت هوای عاشقی وعاشق شدن کرد، درست زمانی که به قلبت رجوع کردی و فهمیدی که ای داد بی داد هنوزم که هنوزه همینجاست،یهویی فرو میریزی،نابود میشی ،اصلا تموم میشی، میفهمی که حالاحالاها نمیتونی خلاص شی از این اسارت،اسارتی که در عین تمام سختی هاش شیرینه...
و اینبار تویی که برای ابدی شدن این شیرینی میجنگی و میجنگی تا حتی اگر در پایان این جنگیدن وصالی هم نبود،پیش دل و وجدانت شرمنده نباشی...
"عشق"خود خود خود درده ، اینو یه عاشق داره بهت میگه ، یه عاشقی که مثل تو محکومه به فراموشی ....
۴.۹k
۰۲ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۰۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.