تلخ ترین خبر
#تلخ_ترین_خبر
تلخ ترین خبر دنیا خبر از دست دادن عزیزان هست.
خبرِ اتفاقی هست که همیشه بزرگترین ترس زندگیت بوده؛هر وقت بهش فکر میکردی،از اون لحظه و آن فرار میکردی...
خبر: #آقاجون ،تصادف کرده؛یه اتوبوس شهری شرکت واحد بهش زده.....
حالا تو اون لحظهای و راه فراری نداری؛هی به واقعیتی که رو به روی چشات داره رقم میخوره نگاه میکنی و سرمیچرخونی تا شاید راه نجاتی پیدا کنی؛اما هر چقدر لحظات و ثانیهها رو به جلو میره امیدت ناامیدتر میشه و نفست تنگ تر؛؛؛ هی لبت رو میگزی و تو دلت خدا خدا میکنی و مقدسات رو واسطه و میانجی بین زمین و آسمون میکنی...
خودت ناامیدی و به اطرافیانت سعی میکنی امید و آرامش بدی....
یه نگاهت به سینه پدرت هست که با کمک دستگاه تنفس داره از اکسیژن پر و خالی میشه و قفسه سینش بالا و پایین میشه... یه نگاهت هم به صفحه مانیتور علائم حیاتی هست و دلت خوشه که این خطهای کج و معوج یعنی هنوز ضربان قلب رئوفش در جریان هست...
تو همین حین دکتر متخصص جراحی که پدر رو معاینه کرده و پرونده پزشکیش رو مطالعه کرده میاد سمتت و بدون هیچ مقدمهای بهت میگه متاسفانه کار خاصی نمیشه براشون کرد،به علت شدت صدمات #مرگ_مغزی شدن.... تو همین لحظه که تو شک این خبر هستی که چه باید بکنی و چطور با این مصیبت کنار بیای و یعنی باید از برگشت پدرت به حالت عادی دل بکنی و فقط به اهدای عضو فکر کنی؛؛؛؛یک دفعه صدای دستگاه احیا تغییر میکنه و پرستاری که بالای سر بیمارت بود داد میزنه دکتر CPR؛تو رو از اتاق بیرون میکنن و از پشت شیشه اتاق احیا میبینی که همه جمع شدند بالای سر بیمارت و شروع میکنند به ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی و شک برقی و... بیست دقیق تلاش یک تیم پزشکی و عرق های سر و صورت کادر احیا و آشفتگی نفرات در حال تلاش آخر با یه کلمه متاسفم تموم میشه و تو میمونی با پیکر بیجان پدرت، دنیا رو سرت آوار میشه، خودت هنوز تو شک این داغی ولی بیچارگیت اینکه باید به چهار نفر دیگه هم این خبر رو بدی و آرومشون کنی؛آه از اون لحظه؛آه از داغ دل،آه از بی پدری.
خبر تصادف با تماس افراد حاضر در صحنه تصادف به دوستان فامیل در تهران و شهرستان رسیده و سیل تماسهاست که با تلفن همراه پدر و اعضا خانواده بر قرار میشه و خبر فوت پدر عزیزم پاسخی هست که داده میشه...
پی نوشت:
پنجشنبه ۲۰/تیر/ ۱۳۹۸حدود ساعت۱۰:۳۰الی۱۱پدرم در راه بازگشت به منزل در نزدیکی پایانه اتوبوسهای شرکت واحد-میدان آزادی تصادف کرد و حدود ساعت ۱۴:۳۰ دقیقه در بیمارستان امام خمینی ره دارفانی را وداع گفت. تصویر پیامک اطلاع رسانی مراسم تشییع روی گوشی پدر.@seyed_masum
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/Cf4wdKeMzCH/?igshid=MDJmNzVkMjY=
تلخ ترین خبر دنیا خبر از دست دادن عزیزان هست.
خبرِ اتفاقی هست که همیشه بزرگترین ترس زندگیت بوده؛هر وقت بهش فکر میکردی،از اون لحظه و آن فرار میکردی...
خبر: #آقاجون ،تصادف کرده؛یه اتوبوس شهری شرکت واحد بهش زده.....
حالا تو اون لحظهای و راه فراری نداری؛هی به واقعیتی که رو به روی چشات داره رقم میخوره نگاه میکنی و سرمیچرخونی تا شاید راه نجاتی پیدا کنی؛اما هر چقدر لحظات و ثانیهها رو به جلو میره امیدت ناامیدتر میشه و نفست تنگ تر؛؛؛ هی لبت رو میگزی و تو دلت خدا خدا میکنی و مقدسات رو واسطه و میانجی بین زمین و آسمون میکنی...
خودت ناامیدی و به اطرافیانت سعی میکنی امید و آرامش بدی....
یه نگاهت به سینه پدرت هست که با کمک دستگاه تنفس داره از اکسیژن پر و خالی میشه و قفسه سینش بالا و پایین میشه... یه نگاهت هم به صفحه مانیتور علائم حیاتی هست و دلت خوشه که این خطهای کج و معوج یعنی هنوز ضربان قلب رئوفش در جریان هست...
تو همین حین دکتر متخصص جراحی که پدر رو معاینه کرده و پرونده پزشکیش رو مطالعه کرده میاد سمتت و بدون هیچ مقدمهای بهت میگه متاسفانه کار خاصی نمیشه براشون کرد،به علت شدت صدمات #مرگ_مغزی شدن.... تو همین لحظه که تو شک این خبر هستی که چه باید بکنی و چطور با این مصیبت کنار بیای و یعنی باید از برگشت پدرت به حالت عادی دل بکنی و فقط به اهدای عضو فکر کنی؛؛؛؛یک دفعه صدای دستگاه احیا تغییر میکنه و پرستاری که بالای سر بیمارت بود داد میزنه دکتر CPR؛تو رو از اتاق بیرون میکنن و از پشت شیشه اتاق احیا میبینی که همه جمع شدند بالای سر بیمارت و شروع میکنند به ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی و شک برقی و... بیست دقیق تلاش یک تیم پزشکی و عرق های سر و صورت کادر احیا و آشفتگی نفرات در حال تلاش آخر با یه کلمه متاسفم تموم میشه و تو میمونی با پیکر بیجان پدرت، دنیا رو سرت آوار میشه، خودت هنوز تو شک این داغی ولی بیچارگیت اینکه باید به چهار نفر دیگه هم این خبر رو بدی و آرومشون کنی؛آه از اون لحظه؛آه از داغ دل،آه از بی پدری.
خبر تصادف با تماس افراد حاضر در صحنه تصادف به دوستان فامیل در تهران و شهرستان رسیده و سیل تماسهاست که با تلفن همراه پدر و اعضا خانواده بر قرار میشه و خبر فوت پدر عزیزم پاسخی هست که داده میشه...
پی نوشت:
پنجشنبه ۲۰/تیر/ ۱۳۹۸حدود ساعت۱۰:۳۰الی۱۱پدرم در راه بازگشت به منزل در نزدیکی پایانه اتوبوسهای شرکت واحد-میدان آزادی تصادف کرد و حدود ساعت ۱۴:۳۰ دقیقه در بیمارستان امام خمینی ره دارفانی را وداع گفت. تصویر پیامک اطلاع رسانی مراسم تشییع روی گوشی پدر.@seyed_masum
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/Cf4wdKeMzCH/?igshid=MDJmNzVkMjY=
۲۱.۶k
۲۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.