بر من کند از بس غم عشق تو گرانی

بر من کند از بس غم عشق تو گرانی
بیرون فتد از خاطرم اسرار نهانی

ایام چنان برده تواناییم از دست
کز ضعف فتاده است سرشکم ز روانی

چون تیر از این خانه مهیای سفر باش
آورد ز پیری چو قدت رو به کمانی

صد حیف که ما #پیر جهاندیده نبودیم
روزی که رسیدیم به ایام جوانی

احوال تو را دوست چو به از همه داند
واعظ تو هم احوال خود آن به که ندانی!

#واعظ_قزوینی
دیدگاه ها (۰)

اندر سر ما عشق تو پا می‌کوبد...❤️

اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزمکه خلاص بی‌تو بند است و حیات ...

مریض، ناراحت، بداخلاق، بدبین، عصبی، خسته، کم‌حرف و ناامیدت م...

از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدانیک تن از آیندگان نگرفت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط