گـاهی قالیـچه تنهـایی ات رو به دوش مـیندازی....
گـاهی قالیـچه تنهـایی ات رو به دوش مـیندازی....
میکـشانیش و مـیروی بسـمت کنـجِ تـاریکِ آرامـش.....
مـینشینی پشـت دارِ گلـیمِ افکـارت....
گـره میـزنی ،گـره، گـره و گـره.....
مـیبُری از همـه ، دسـت خـودت نـیس، مـیخواهی شیـرجه بزنی در عمـق بیخـیالی و بی کـسی....
نـه میـخواهی دوست داشتـه باشی نه دوستـت داشتـه باشنـد....
بـسوی بهتـرین پیـش مـیروی اما آنچـه فرجـام در کـاسه ات مـی مانـد چیزی جـز بـدتـرین نـیست....
انگـار در باتـلاقِ احـساساتت بـد گـیر افتـاده ایی...
هـر چه بـیشتـر برای نـجاتت دسـت و پـا میـزنی ، بـیشتر فـرو مـیروی....
کـاش مـیشد در قعـر یک غـار فرو رفتـ چشمـها را بـست تا زمـانی که همـ چیز برای باز کـردنش آسـوده باشـد....
وتـو امـا سـراغی نگـیر دگـر از مـن....
زمـان گـذشت...
موعـودش را از دسـت دادی...
اینگـونه به انـتظار بـودی؟!....
دسـت مـریزاد....
انتـظار را اشتـباه فهمـانده انـد به تـو جـانِ مـن....
آری نگـیر از مـن سراغـی...
بگـذار حـل شوم در خـودم....
غوطه خـورم در اعمـاق وجـودم...
بگـذار بیـابـم تکـه راهی را کـه اشتـباه طی کـردم.....
نـقشه درسـت بود....
مـو، لای درزش نمـیرفت، تا ایـنکه تـو فهـمیدی...
فهمـیدی دوستـت دارم و ایـن شد آغـازِ یـک منـجلابِ فـروکـش برای مـن....
کجـای راه را اشتـباه رفتـم؟!....
کـدام چپـ را به اشتـباه راسـت پـیچـیدم؟!...
و بـه کـدامین گـناه اینگـونه در خـود شکـستم؟!.... #فـاطمه پـورحاتم
میکـشانیش و مـیروی بسـمت کنـجِ تـاریکِ آرامـش.....
مـینشینی پشـت دارِ گلـیمِ افکـارت....
گـره میـزنی ،گـره، گـره و گـره.....
مـیبُری از همـه ، دسـت خـودت نـیس، مـیخواهی شیـرجه بزنی در عمـق بیخـیالی و بی کـسی....
نـه میـخواهی دوست داشتـه باشی نه دوستـت داشتـه باشنـد....
بـسوی بهتـرین پیـش مـیروی اما آنچـه فرجـام در کـاسه ات مـی مانـد چیزی جـز بـدتـرین نـیست....
انگـار در باتـلاقِ احـساساتت بـد گـیر افتـاده ایی...
هـر چه بـیشتـر برای نـجاتت دسـت و پـا میـزنی ، بـیشتر فـرو مـیروی....
کـاش مـیشد در قعـر یک غـار فرو رفتـ چشمـها را بـست تا زمـانی که همـ چیز برای باز کـردنش آسـوده باشـد....
وتـو امـا سـراغی نگـیر دگـر از مـن....
زمـان گـذشت...
موعـودش را از دسـت دادی...
اینگـونه به انـتظار بـودی؟!....
دسـت مـریزاد....
انتـظار را اشتـباه فهمـانده انـد به تـو جـانِ مـن....
آری نگـیر از مـن سراغـی...
بگـذار حـل شوم در خـودم....
غوطه خـورم در اعمـاق وجـودم...
بگـذار بیـابـم تکـه راهی را کـه اشتـباه طی کـردم.....
نـقشه درسـت بود....
مـو، لای درزش نمـیرفت، تا ایـنکه تـو فهـمیدی...
فهمـیدی دوستـت دارم و ایـن شد آغـازِ یـک منـجلابِ فـروکـش برای مـن....
کجـای راه را اشتـباه رفتـم؟!....
کـدام چپـ را به اشتـباه راسـت پـیچـیدم؟!...
و بـه کـدامین گـناه اینگـونه در خـود شکـستم؟!.... #فـاطمه پـورحاتم
۸.۲k
۱۷ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.