با غم تنهایی ام دیگر مدارا کرده ام

با غمِ تنهایی ام دیگر مدارا کرده ام ...
با خودم یک خلوتِ جانانه بر پا کرده ام

آخرش یک شب گلویِ بغض را خواهم گرفت
من که هر شب گریه هایم را تماشا کرده ام

گفته بودم بی تو میمیرم خدایی راست بود
چند وقتی هست هِی امروز و فردا کرده ام

شعر بی چشمانِ تو در ذهنِ من خشکیده است
این غزل را توی شالیزار پیدا کرده ام !!؟

من حواسم نیست از روزی که رفتی چند بار
چند بار این دردِ سرکش را مداوا کرده ام


ادعایِ بی خیالی پیش این عاشق نکن !؟
من خودم یک عمر از این ادعاها کرده ام
دیدگاه ها (۲)

آرامش نه عاشق بودن است ...نه گرفتن دستی که محرمت نیست !!؟نه ...

دلم تنگ است این شب ها ، یقین دارم که میدانی ...صدای غربت من ...

چقدر سخت است دلتنگ قاصدک بودن ... در جاده ای که بادی نمی وزد...

وسعت دوست داشتن را اندازه نگیر…زیادش هم کم است !!؟تنها با آن...

"صحنهٔ ناگهانی"هوای صخره ناگهان سنگین شد... گویی اکسیژن داشت...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط