عشق مافیایی
عشق مافیایی
Last part: پارت اخر
ویو کاترین
رفتم پایین کوک و با ی ماشین مشکی ک پشتش ی ون پر از بادیگارد بود دیدم رفتم سمت ماشین از ماشین پیاده شد
_چ لیدی زیبایی
+*خندیدم*و بهش گفتم خودتو تو ایینه دیدی شبیه پرنس ها شدی
اومد اروم سمتم و پیشونیم و بوسید لبخند زدم اونم همینطور
و در ماشین و برام باز کرد نشستم تو ماشین اونم همینطور بعد راه افتادیم سمت جای عروسی
30 مین بعد
رسیدیم
مامانم و بابام و ماریا و مامان بابای کوک با تهیونگ و یونگی و.... اونجا بودن
دیدم ی پسر اومد سمت کوک و بغلش کرد کوک بغلش کرد
~بهت تبریک میگم کوک
_ممنونم:)
کوک رو ب من کرد و گفت..
_کاترین این جیمینه دوست بچگیام
~خوشبختم
+همچنین
~بهتون تبریک میگم
+خیلی ممنونم ازتون
بعد رفتن جیمین ماریا اومد
€دختر بهت تبریک میگم *با ذوق*
_ممنونم ماریا
+مرسی ماری جونممم
€من خیلی دوست دارم خاله بشمااا کاترین گفته باشم
چشام و براش گرد کردم
_اونم میشه
زدم دست کوک
+یاا
+اول تو من و عمه کن بعد
+_€*خنده*
بعد چند مین ک رقصیدیم و اینا عاقد اومد
: اقای جئون جونگکوک حاضرید بقیه زندگیتون و با مین کاترین باشید
_بله
: و خانم مین کاترین حاضرید بقیه زندگیتون و با جئون جونگکوک باشید
+بله
: اکنون شما را زن و شوهر اعلام میکنم
بعد همو بوسیدیم و همه دست زدن
شب ویو خونه
رسیدیم خونه رفتم تو اتاق لباس عوض کنم ک کوک اومد تو
+یاا دارم لباس عوض میکنم
_خب باشه ما زن و شوهریما
+خب میشه حالا بری بیرون
_ن
+هوفف پس من میرم اومدم برم بیرون ک کوک دستم و گرفت انداختم رو تخت و.....(بقیش با ذهن منحرف خودتون👩🦯)
۴سال بعد
-اوماااا
+جانم
-هیون کی میاد
-ی 5 ذقیقه دیگ میان
دینگ دینگگگ(زنگ در مثلا🚶♀)
-هیونننن
در و باز کردم
+به ماریا خانم سلام هیون قشنگم
€به به سلام کاترین
/سلام عمه کاترین
هیون و بوسش کردم و ماریا هم بغل
+بیاین تو
تا هیون اومد تو جونگ سان پرید بغلش
-سلام هیوننن
/سلام جونگ ساننن
بهشون خندیدیم و رفتیم نشستیم
بعد 4 ساعت ماریا و هیون رفتن
-اوما بازم هیون میاد
+اره عشقم
-هولااا
دینگ دینگگگ
-اوپاااا
رفتم در و باز کردم کوک بود
_سلام عشقم خوبی؟
+سلام عشقم خوبم تو چی؟ بیا تو
اومد تو
_منم خوبم رو...
تا اومد حرفش و بزنه جونگ سان پرید بغلش
-اوپاااا
_سلام جونگ سانم چطوری
بغلش کرد...
ادامه دارد
Last part: پارت اخر
ویو کاترین
رفتم پایین کوک و با ی ماشین مشکی ک پشتش ی ون پر از بادیگارد بود دیدم رفتم سمت ماشین از ماشین پیاده شد
_چ لیدی زیبایی
+*خندیدم*و بهش گفتم خودتو تو ایینه دیدی شبیه پرنس ها شدی
اومد اروم سمتم و پیشونیم و بوسید لبخند زدم اونم همینطور
و در ماشین و برام باز کرد نشستم تو ماشین اونم همینطور بعد راه افتادیم سمت جای عروسی
30 مین بعد
رسیدیم
مامانم و بابام و ماریا و مامان بابای کوک با تهیونگ و یونگی و.... اونجا بودن
دیدم ی پسر اومد سمت کوک و بغلش کرد کوک بغلش کرد
~بهت تبریک میگم کوک
_ممنونم:)
کوک رو ب من کرد و گفت..
_کاترین این جیمینه دوست بچگیام
~خوشبختم
+همچنین
~بهتون تبریک میگم
+خیلی ممنونم ازتون
بعد رفتن جیمین ماریا اومد
€دختر بهت تبریک میگم *با ذوق*
_ممنونم ماریا
+مرسی ماری جونممم
€من خیلی دوست دارم خاله بشمااا کاترین گفته باشم
چشام و براش گرد کردم
_اونم میشه
زدم دست کوک
+یاا
+اول تو من و عمه کن بعد
+_€*خنده*
بعد چند مین ک رقصیدیم و اینا عاقد اومد
: اقای جئون جونگکوک حاضرید بقیه زندگیتون و با مین کاترین باشید
_بله
: و خانم مین کاترین حاضرید بقیه زندگیتون و با جئون جونگکوک باشید
+بله
: اکنون شما را زن و شوهر اعلام میکنم
بعد همو بوسیدیم و همه دست زدن
شب ویو خونه
رسیدیم خونه رفتم تو اتاق لباس عوض کنم ک کوک اومد تو
+یاا دارم لباس عوض میکنم
_خب باشه ما زن و شوهریما
+خب میشه حالا بری بیرون
_ن
+هوفف پس من میرم اومدم برم بیرون ک کوک دستم و گرفت انداختم رو تخت و.....(بقیش با ذهن منحرف خودتون👩🦯)
۴سال بعد
-اوماااا
+جانم
-هیون کی میاد
-ی 5 ذقیقه دیگ میان
دینگ دینگگگ(زنگ در مثلا🚶♀)
-هیونننن
در و باز کردم
+به ماریا خانم سلام هیون قشنگم
€به به سلام کاترین
/سلام عمه کاترین
هیون و بوسش کردم و ماریا هم بغل
+بیاین تو
تا هیون اومد تو جونگ سان پرید بغلش
-سلام هیوننن
/سلام جونگ ساننن
بهشون خندیدیم و رفتیم نشستیم
بعد 4 ساعت ماریا و هیون رفتن
-اوما بازم هیون میاد
+اره عشقم
-هولااا
دینگ دینگگگ
-اوپاااا
رفتم در و باز کردم کوک بود
_سلام عشقم خوبی؟
+سلام عشقم خوبم تو چی؟ بیا تو
اومد تو
_منم خوبم رو...
تا اومد حرفش و بزنه جونگ سان پرید بغلش
-اوپاااا
_سلام جونگ سانم چطوری
بغلش کرد...
ادامه دارد
۶.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.